قلم شما

پایتخت شعر ایران با سمیه زورمند سمیه زورمند بافنده گفتگو کرد

لطفا خودتان را برای مخاطبان مجموعه بزرگ حوزه مشق معرفی کنید: سمیه زورمند بافنده معمولاً شاعران از کجا الهام می‌گیرند؟ آیا شما نیز الهام‌گیری‌های خاصی دارید؟ گاهی اوقات از اتفاقات روزمره الهام میگیرم و بعد مینشینم و وزن و قافیه را کنار هم میچینم و چند بیتی مینویسم شعر برای شما به عنوان یک شاعر چه معنا و ارزشی دارد؟ خیلی برایم ارزشمند است و روحم را صفا میدهد و گاهی حرف دلم یا حرف های جامعه را میتوانم با شعرهایم بیان کنم طرح موضوعات در شعر برای شما چقدر اهمیت دارد؟ آیا موضوعاتی خاصی را ترجیح می‌دهید؟ بیشتر عاشقانه...
قلم شما

گفتگوی پایتخت شعر ایران با هنرمند فرهیخته فریبا مرادی

_ لطفا خودتان رابرای مخاطبان مجموعه بزرگ حوزه مشق معرفی کنید: عرض  سلام و ادب دارم خدمت تمامی مخاطبان مجموعه حوزه مشق.بنده فریبا مرادی متولد سال ۱۳۶۴ اهل کرمانشاه هستم.از کودکی به نوشتن شعر علاقه داشتم و در این زمینه فعالیتهایی هم داشتم. _معمولاً شاعران ازکجا الهام میگیرند؟آیا شمانیز الهام گیری های خاصی دارید؟ خصوص این سوالتون که شاعران از کجا الهام می‌گیرند باید بگم که  منشأ الهامات برای سرودن اشعار ناب یک منشأ کاملآ روحانی و احساسی است .شخصآ در شرایط احساسی اشعار بهتری را ارائه میدم. _شعربرای شما به عنوان یک شاعر چه معنا و ارزشی دارد ؟...
قلم شما

جدیدترین آثار بانوی هنرمند دکتر کتایون اکبرزاده

در من فصل به فصل بغل به بغل خورشید تابید، آنگاه که‌ عشق بر شاخسارِتنم، جوانه زد     وچشمهایم طلوع دگر باره یِ نور بود، که به زیارت دستهایت پلک را گشود   ❤️ مثل یک‌ سایه از کنارم میگذری ، هرمِ دستانت را بر جانم میکشی رخوت ِ خیالم به یادِ صدایت در گوشم می پیچد ومن در شهرِ خواب چشمهایت گم می شوم تا ابد ... دکتر کتایون اکبرزاده   ❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://hozeyemashgh.ir  
قلم شما

اثری زیبا از بانوی هنرمند سمیه زورمند بافنده

حرفهایم مثل قصه هیچ کس باور نکرد غصه هایم مثل قصه هیچ کس باور نکرد   درد دل خواهم بگویم تا که من راحت شوم دردهای غم به چهره هیچ کس باور نکرد   هر چه من بالک زدم اشک بهاری ریختم قلب من را پر ز غصه هیچ کس باور نکرد   من شدم پروانه ی دور سر آنها ولی مِهر در من را نهفته هیچ کس باور نکرد   من نگویم مهربانم بلکه میخواهم بگویم عاشقم با قلب خسته ، هیچ کس باور نکرد   من دگر هرگز نگویم حرف های قلب خود را چون دلم روزی شکسته...
قلم شما

جدیدترین نوشته های بانوی هنرمند صدیقه رفیعی منتشر شد

به سخره گرفته سرم را با جیر جیرِ کوفتی اش دری که -حال به هم زن- بر یک پاشنه می چرخد ترک خورده دیوار بخت برگشته ساعت گیر کرده توی گلویش تن داده به ماندن دل بسته به دیوار دل بسته ام به جیر جیرِ کوفتیِ در به بویِ نا به بختِ گَندَم به اقبالِ بی شرف یکدنده به خودِ لجوجِ خیره سرم بیچاره میخ دربانِ عاجزانه هاست بهانه ی دل بستنم به کهنه ها من بندِ من است اسیرم پای بندِ اسارتِ ناتوانی بهانه بهانه بهانه چه گردن گیری ست میخِ بند به ساعت     ❤️ جمعه ها...
قلم شما

آثاری دلنشین از بانوی هنرمند زهره برآهویی

کسی که به یادت اگر بی قرار می ماند و یا برای تو در انتظار می ماند چه جای بهت و شگفتی که فصل یخبندان همیشه چشم براه بهار می ماند زبان چشم مرا واژه ها نمیدانند منی که چشمم چون ابشار می ماند چقدر پنجره تنهاست بین ادمها همیشه منتظر دست یار می ماند در اولین شب پرواز ، بی کسی چون من به ذهن خاطره ها یادگار می ماند و تا زمان ورودت به باغ احساسم نگاه کوچه به در بی قرار می ماند نگاه های من و چشم یک ستاره دور کنار پنجره شب زنده دار می...
قلم شما

آثاری زیبا از بانوی هنرمند لیلا مطلبی

به مژگان سیه چشمان تو دوست به سایه ای ز عشق ، دل خیمه ای داشت   به پرده ای ، ز اسرار درونت دلم محرم نشد ، حرف تو را کاشت   شد آن دست ز عشق هزار دستان ز وصل دل به قطعی،تیشه ای داشت   به شور دل ، ز آن عشق بازیها ز تنهایی به رویا دست برداشت   چو پروانه،ز بال،سوخته شد دل که شمع روشنیش،از گل برداشت   دل را،چو عشق دید،با اینهمه مهر عقب گردی بکردو دست برداشت   بگفت عشق،گر که لیلایی به مجنون به مهرت،بیش مجنون بایدی داشت   نوای عشق،مسرت...
قلم شما

آثاری خواندنی از بانوی هنرمند الهام شیرازی

‍ ‍ ‍ حرف از سینه ی من میل رهایی دارد صحبت از راز دلم خوف و رجایی دارد   به سلامی و علیکی دلم افتاد به دام سرخوش آن دوست که در دام تو جایی دارد   من که از زخم زبانت جگرم سوخت ولی مگر از ساقه ی گل، خار جدایی دارد؟   دکترم غافل از احوال دلم نسخه نوشت دو سه قرص و دو سه شربت ،چه شفایی دارد؟   من که آگاه ترم،از همه بر حال خودم هر چه درد است فقط با تو دوایی دارد   گفته بودی که خریدار ندارد دل من عشق در...
قلم شما

اثری دلنشین از بانوی هنرمند آرزو رمضانی

به جهانم عجیب خوشبینم گاهی لبخند می زنم با عشق گاهی خوابای خوب می بینم وقتی برگ از درخت می افته من هنوزم به گریه می افتم اگه این زندگی اجازه می داد همه ی قصه هامو می گفتم! من به آینده مطمئن هستم آخرِ داستانِ ما خوبه می رسونم تو رو به آرامش بی خیال دلم که آشوبه! روی پاهام هنوز ایستادم خنده هام از نفس نیفتاده کی مثل من با بغض سر کرده؟ کی مثل من با عشق دل داده؟ زنده بودن رو دوست باید داشت زندگی فرصت رهایی ماست از گذشته تا زوده دست بکش آرزومون رسیدن...
قلم شما

نوشته ای دلنشین از بانو مهری علی عسگری(بانو)

باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش این آتش بر جا شده را، روح و روان باش هر چند هزاران گله از فاصله دارم بر سفره ی دل جرعه ی آب و غم نان باش ما هر چه کشیدیم ز رخسار عیان است بر یوسف افتاده به چاهت نگران باش از نیل بگیر صندوق غلتان و رها را چون مام نبی، از پی معشوق دوان باش از باده ی مستان دو سه جامی اگرت هست بر ساغر ما ریز و زلیخای جهان باش.   مهری علی عسگری(بانو)   ❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://hozeyemashgh.ir