آثاری خواندنی از بانوی هنرمند الهام شیرازی
حرف از سینه ی من میل رهایی دارد
صحبت از راز دلم خوف و رجایی دارد
به سلامی و علیکی دلم افتاد به دام
سرخوش آن دوست که در دام تو جایی دارد
من که از زخم زبانت جگرم سوخت ولی
مگر از ساقه ی گل، خار جدایی دارد؟
دکترم غافل از احوال دلم نسخه نوشت
دو سه قرص و دو سه شربت ،چه شفایی دارد؟
من که آگاه ترم،از همه بر حال خودم
هر چه درد است فقط با تو دوایی دارد
گفته بودی که خریدار ندارد دل من
عشق در سینه ی من رنگ خدایی دارد
گُذَرِ عشق به بازار هوس افتاده ست
بغض های دل عاشق چه بهایی دارد؟
با خبر باش که تنها به در خانه عشق
چه فقیر و چه غنی دست گدایی دارد
از جفا هر چه به عاشق برسد باکی نیست
بر سر دار جنون باز، نوایی دارد
❤️
تو از من دوری و من از خودم نزدیکتر با تو
نگاهم پا برهنه می دود در کوچه ها تا تو
کمی نوشیده ام دم نوش تلخ بی خیالی را
ببینم می روی یک امشبی از یادم آیا تو!؟؟
“چه آسان می نمود عشقت،ولی افتاد مشکل ها”
نخواهی رفت ،می دانم ،که دل با عشق تو زنده ست
گواهی می دهد نبضم که سینه از تو آکنده ست
تو را می خواهمت آنگونه که ققنوس آتش را
که بر روی تن ققنوس این مشاطه زیبنده ست
تمام بود من در آتش عشقت شده معنا
چه حالی خوشتر از ذکر تو بر سجاده ی صبرم
چه حسی خوبتر از همنشینی با تو در فکرم
مرا بی تابی و بی خوابی از عشق تو شاعر کرد
تویی وزن و ردیف و قافیه ،آرایه ی شعرم
هزار الله و اکبر گفتمت پیدا و ناپیدا
من از خیر خودم راحت گذشتم از تو اما نه
گذشتم از خدا و از بهشتم از تو اما نه
در این آشفته بازار جهان خالی از مجنون
گره خورده ست عشقت با سرشتم ،از تو اما نه
پناهم بر خدا از سختی دلهای بی رویا
سخن بسیار و فرصت اندک و تو بی خیال من
چه خوابی دیده ایمانت برای سیب کال من
نمی ارزد به یک ارزن جهان بی عشق ،باور کن
تو هم آغوش وا کن تا شود ممکن محال من
که بنویسم شبی آغوشت آسان کرد مشکل را
الهام شیرازی
❤️
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق