داستان یک پدر

پیر مرد به سختی راه می‌رفت.مترو ولیعصر با آن ایستگاه باشکوه و سکوی زیبا،که با نوار زرد وطلایی اش سازه ی ایستگاه را زیباتر کرده بود ،درخیالش مانند جاده ای بی‌پایان جلوه گری می کرد.کفشهای ‌کتانی کهنه‌ و سفید، با آن پوسیدگی‌، که پاره شده بود،مانند قایق شکسته ای پاهای اورا بر روی زمین می کشید،بدون هیچ صدایی، انگارکه زانوهایش در آن شلوار خاکستری  مندرس اش دیگر توان حرکت نداشتند.
موهای سفید و به هم ریخته اش، بدون یک تار موی سیاه، خبر از زندگی سخت و رنج آوری می داد.  چشمان غمگین و فرورفته، با آن برق نگاه اش، که کنار چروکهای گوشه ی چشمش،و رخسار رنگ پریده اش ،هارمونی عجیبی ساخته بود، که همه را می ترساند. مسافرهای مترو سریع از کنارش می گذشتند ،شاید اورا اصلا نمی دیدند.مردی با کلاه چرمی سیاه که کت شلوار سفید گرانی به تن داشت.ازکنارش  گذشت ،با چهره‌ای مغرور گفت، این دیگه زیادی زنده است .
پیرمرد پاهایش سست تر شد، چشمانش را به زمین دوخت، دیگر حتی توان راه رفتن نداشت،در وجودش دیگر رمقی نمانده بود، سرش گیج می رفت ،احساس می کرد که دیگر سنگینی جسمش را نمی فهمد، صدایی شنید و ضربه ای را در قسمت چپ بدنش احساس کرد، سرش به جایی  خورد، زنی را شنیدکه می‌گفتند، وای بیچاره افتاد، همهمه در سالن پیچید. صدای قدم‌هایی مسافران شاید آخرین صدایی بود، که واضح شنید.
صداهای مبهمی می شنید، حرفهایی در سالن زمزمه می شد،احساس همدردی در بین مسافران موج می زد،مردجوانی که کوله پشتی سیاهی داشت و لباس ورزشی پوشیده بود کنارش نشست، آرام سراو را روی زانو هایش گذاشت، دخترکی هفت یا هشت ساله با لباس سفید گل دارش به او نزدیک شد،بطری آب کوچکی به او داد، جوان درب آنرا باز کرد ،کمی در میان لبهای خشکیده ی او ریخت ،یکی می گفت مراقب باشید شاید فشارش افتاده باشه،پیرزنی به طعنه گفت ،پیرمرد حال خودش را نمی فهمد،  پیریُ هزار دردسر،تجمع مردم کنار آنها بیشتر می شد،صدای سوت قطار ی که وارد ایستگاه می شد، صحبتهای اطرافیان را در خودگم کرد، پیر مرد به آرامی سرش را تکان داد،مردم از اطرافش پراکنده شده بودند،پسر جوان لبخند زنان در گوش اش زمزمه کرد، بابا بابا
پیر مرد با آن جانی گرفت، صدای پسرش شهیدش را از عمق وجودش می شنید، بابا ،،بابا

#نویسنده
#غلامعلی_لطفی

❤️❤️  روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق    https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir      چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری حرفه ای کتاب   همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام بدهید.   ۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶  ۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹