پایتخت شعر ایران

index.png
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند فاطمه جعفری _انتشارات حوزه مشق

هوای تازه در حنجره ام می‌ میرد و افکار مسمومم پوستم را می‌شکافد تا در ژرفای شب خطوط آبی رگ هایت را کشف کنم و چون دردی لاعلاج به قلبت سرایت کنم بپیچ بر استخوان هایم و تنهایی ام را همچون گوزنی سالخورده در زمستانی سخت در کلبه ای آويزان کن باور کن این نیمکت تنها روزی درخت تنومندی بود فاطمه جعفری       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند فاطمه جعفری _انتشارات حوزه مشق

دوستت دارم دوستت دارم و این تکرار مکرر را این حجم ‌وسیع عشق را نه می توان سرود نه می توان گریست و نه پشت بهانه ها پنهان کرد سرزمین ممنوعه من ای وطنم و تنم من دوستت دارم   فاطمه جعفری         روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق     https://hozeyemashgh.ir   چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان...
قلم شما

شعری عاشقانه از بانوی هنرمند فاطمه جعفری

https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir مجموعه حوزه مشق زاد روز بانوی هنرمند فاطمه جعفری را تبریک عرض می کند. یک اثر دلنشین از این بانوی هنرمند را باهم بخوانیم: ❤️ بوسه آتشین زلبهای تو درخواب به تن تشنه وبی جانم جان داد لب بر لب من نهادی با عطش بوسه ات به لبم آب ونان داد ❤️ 💎💎💎   نقد و بررسی شعر فاطمه جعفری توسط دکتر فردین احمدی مدیر مسئول انتشارات حوزه مشق   این شعری است که به صورت عاشقانه و شورانگیز نوشته شده است. در این شعر، شاعر دربارهٔ یک تجربهٔ عاشقانهٔ شدید صحبت می‌کند.   شاعر با تشبیه به بوسه...
دسته‌بندی نشده

چند اثر زیبا از بانوی هنرمند فاطمه جعفری

https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir بسته راه نفسم دلم تنهای تنهاست سینه‌ام مالامال از درد   من؛ تنهاترین شب‌گرد برزخ من و شبگردی و اندوه و ماتم کویر حسرت و آهم پر از بیشه‌ی خشک شوره زارم   دلم تنهاست نمیدانی لبالب مملو از دردم اشک‌هایم میان چینی چشمانم می شکنند و منِ من را کسی نمیفهد😔😔 ❤️ باز کاغذام باتوخط خطی شد حست درگیر غرور لعنتی شد پاروی عشق و حسم گذاشتی چرا یهو غرورت غیرتی شد ؟ اینقدر منو پس زدی وندیدی که تمام وجودم پراز بی رغبتی شد ❤️ از امشب برای تومینویسم ازتو ودنیای باتوبودن از انتظار بوسیدنت گاهی هم از...