قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مبینا منتی _نشر حوزه مشق

شعری به نام "ساعت شنی"   در این درگه نا امیدی مانده ام خموش و ساکت؛در پیله خویش. در جستجوی رها شدنم؛اما رهی تحت عنوان آزادی را نمی شناسم. پای حرمت غرور که درمیان باشد؛انتخابم هم اکنون قفس است. صدایم درون حنجره غلغله ای به پا کرده. اما؛ حالیا؛جاری نمی شود بر سر زبانم گله مندند تارهای حنجره؛ ناله هایشان دگر درون سنگ های غار تنهاییم نمی پیچند. مانده ام پایبند به واژه "صبر" اما دلارام من؛ به صبوری من،مخند از غم وشب یلدای پاییز چه می داند بهار؟! ساعت ها رو کوک کردم در انتظار   مبینا منتی  ...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زهرا فلاح نژاد _نشر حوزه مشق

تو، تنها مهمان دل   ای تو، تنها کسی هستی که می‌توانی وارد خلوت دل من شوی درهای دلم به روی همگان بسته شده جز تو که مهمان همیشگی قلبمی هر کس دیگری غریبه‌ای بیش نیست که ورودش به این خلوت ممنوع است تنها تو می‌توانی به اندرون روحم راه یابی و در آن خلوت، همنشین و همراز من باشی پس همواره خوش آمدی و مونس باد ای تنها مسافر سرزمین درونم... درهایم تنها به روی تو گشوده خواهد ماند   زهرا فلاح نژاد       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه،...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند یاسمن دامک_نشر حوزه مشق

شهربازی حیوانات   یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود یک دختر بچه که اسمش ثریا بود . ثریا حیواناتش خیلی دوست داشت ، که با خرس و کلاغ به شهربازی رفت. خانواده ثریا خوششون نمی آمد ، که ثریا دست به حیوانات بزند ، می ترسیدن ثریا مریض شود ، اما ثریا به حرف خانواده اش اهمیت نمی‌داد . چون حیوانات خیلی دوست داشت ،حتی بیشتر وقتش با حیواناتش سرگرم بود . همیشه حیوانات رو به شهربازی می برد ، ثریا خیلی حیوان خرس و کلاغ رو دوست داشت همه وقت حواسش به حیوانات بود ....
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته حسن رشنودی_نشر حوزه مشق

نغمه ی باران   فریادِ دل از بوی نم و نغمه ی باران آکنده زِ تشویش و غمم لحظه ی باران ایام جوانی زِ کفم رفته ولیکن در خاطر من تازه شود قصه ی باران دانم زِ کجا می‌وزد این بادِ جگر سوز زان روز جدایی نَمِ مستانه ی باران شد نقشِ تو بر دفتر نقاشی من خیس اندوه من و بغضِ تو و شانه ی باران آه از نفسِ سردِ زمستان و غریبی آه از غزل و راضی و افسانه‌ی باران روزی چو بهار آید و پایان جدایی گل می‌کند این غنچه به هنگامه ی باران پروا نکند پروا...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مریم اراک_نشر حوزه مشق

نویسنده خیال داشت در مورد تشنگی بنویسد اما نمی‌دانست کدام تشنگی برای نوشتن می‌تواند بهتر خواننده را با مفهوم اصلی آن آشنا کند. تصمیم گرفت از تشنگی با مفهوم عام شروع کند و بعد اگر قلم، دست و ذهن یاری دهد به نوع دیگرش بپردازد. سپس به دنبال مفهوم تشنگی گشت. آنرا یافت. اینگونه بود تشنگی در لغت به معنای عطش، آرزومندی و اشتیاق است. سپس به واکاوی کلمات پرداخت. پس از همین جا می‌توان گفت کار نویسنده راحت شد، زیرا تشنگی خود معنای جامعی از عطش و اشتیاق را در برداشت. فرد تشنه در عمل برای رفع عطش خود...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند منصوره بانام _نشر حوزه مشق

با نوشته هایمان چه باید بکنیم؟ بدانیم که چرا می نویسیم گاهی پیش می آید به موضوعی علاقه داشته ایم، و درآن از سرِ سوزن ذوقی هم بی نصیب نبوده ایم، اما بعد از مدتی در لبِ طاقچهِ عادت، رهایش کرده ایم. راهکار این است که بنشینیم و بپرسیم و بنویسیم. چرا می نویسیم؟ آیا نوشتن صرفاً تقلیدی است که می خواهیم آن را هم امتحان کرده باشیم؟ آیا عاشق ظاهر تصاویری شده ایم که فردی در انبوهی از کتابهایش غرق شده است؟ آیا نوشتن را می خواهیم چون کمی حساب و کتاب کرده ایم که از فروش هر کتاب...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مهسا منصور زاده _نشر حوزه مشق

به نام ایزد منان صبح روز تابستانی ، از آن روزهایی که به شدت گرم و شرجی بود. ازخواب بیدارشدم. هنوز منگ بودم ، نگاهی به اطرافم کردم، بابی حوصلگی از تخت پایین آمدم . به حیاط رفتم، گل های باغچه از شدت گرما شبیه پیرمردی خموده پژمرده شده بودند . گرما و شرجی بیداد می کرد. آبی به صورتم زدم شاید خواب از سرم بپرد. از گرمای زیاد نتوانستم درحیاط دوام بیاورم. برگشتم. مادر سفره صبحانه را چیده بود. عه مهسا جان بیدارشدی؟ چطور بیرون رفتی که من ندیدمت ؟ با لبخند گفتم :« از کنارت رد شدم. از...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مرضیه نیکویی_نشر حوزه مشق

مرثیه هنوز مرثیه خوانم، خودم برای خودم پـُرم ز شـوق نگفتن، در انزوای خودم مگر که مرگ بخواند مرا که غیر از این نمی شوم سر مویی رها ز جای خودم ز دوست شکوه نکردم، چنان که آخر کار وفا نمودم و ماندم، خودم به پای خودم هزار لاله‌ی خونین جگر عطش دارم هزار تشنه به رگهای سرخ نای خودم اگر بناست که عاشق، بمیرد از غم و درد چه بهترست که اوّل، شوم فـدای خودم بخوان قناری عاشق، دگر مجالی نیست تو بر مزار من اینک، ز شعرهای خودم از این فراز غــزل، بشنوند اهــل هـنر هنوز مرثیه خوانم،...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته محسن نصیری _نشر حوزه مشق

چمدانم خالی است تکه ای شعر فقط خواهم برد تا که در جاده ی غربت تنهایی خود کورسویی ز دل شعر بیابم گاهی بار بستم که از اینجا بروم بار بستم که شبی از دل شب دل بکنم بار بستم که چو مرغان هوا پر بکشم من بلیطی دارم از قطاری که روی ریل نمی خواهد رفت ریل هایی که همه روی خط تکرارند من بلیطی دارم از قطاری که مرا تا به ابد خواهد برد عاقبت شعر مرا خواهد کشت تا مرا بین دو صد سینه سخن دفن کند شعر می ماند و من میمیرم سال ها بعد کسی...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند بتول سرگزی_نشر حوزه مشق

تو خیال کن که من باختم برد باشد برای تو پای من در زنجیر است رهای باشد از آن تو مرغی اسیرم اندر قفس شهر گردی باشد مال تو تنفس در تنفس نفس‌ های من گیر است یک خیال ناب باشد برای تو سختی رسیدن مال من است آسودگی ها باشد برای تو من راه ها را رفتم ادامه دادم جنگیدم رنجور شدم شدن های بی درد سر مال تو کل این شادهای دما دم باشد برای مال تو   بتول سرگزی       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات...