اثری از هنرمند فرهیخته سید اسلام فاطمی _انتشارات حوزه مشق
گاهى در هياهوى اين دیار... خسته ميشوم از پيدا کردن بُعد جديدى از مردم پيچيده... از افاده ى بلد بودن هاى تو خالى... من منطق بلدم... فلسفه نميدانم... ادعاى روشن فکرى ندارم... شايد همه ى کتاب هاى عشق و عاشقی را نخوانده باشم ولی خط به خط جملات عاشقانه را از بر کرده ام.. بلدم عشق بورزم... که زندگى کنم... منطق من قلب من ست... من معمارى بلد نيستم!!! بلدم عشق بورزم، بلدی ناز کنی؟ بلدم مو ببافم، بلدی باز کنی؟ بیا در گوشه میخانه رقص کنان! بلدم مطرب نوازی بکنم بلدی ساز کنی؟ معماری نمی دانم ولی بلدم با...