اثری از بانوی هنرمند فاطمه قربانی ـ انتشارات حوزه مشق
و من آن شب، نفهمیدم که
ته آن کاسه ی غم، چه برایم داشتی!
شاید آمده بودی که بگویی هستی
اما بودنی که طعم نبودن میداد..
تو بسان آن آدمی میماندی که طنابی انداخت ته یک چاه هفت هشت متری، طنابی که طولش بیش از پنج متر نیست..
پس بگویم نیستی بهتان بود
بگویم هستی، کافی نیست..🥹
تو مرا «🌙» خطاب کردی و خوشه خوشه ام را به آب انداختی که تهش من بمانم، خیال ماه و حوضی که غمت در آن موج میزد..
و من آن شب، نفهمیدم که
ته آن کاسه ی غم، چه برایم داشتی؟!
تو که میدانستی همه ام صرف شده در ره تو،
همه ام محو شده در سر تو،
همه ام اشک شده در چشم تو،
همه ام ریخته شد در غم تو..
تو چرا هیچ نپرسیدی چرا من، ته قلبم برایت کاشتم
جایی خالی تا هر موسم که شد موسم آمدنت، در به در پا نگذاری در کوچه ی آن یاری که نتوانست بفهمد همه ات را ..
و امان از ظرفیتت!! که نتوانستی بفهمی چه کسی در رگ و خونت، جریان دارد و بس..!:):
و من آن شب، نفهمیدم که
ته آن کاسه ی غم، چه برایم داشتی؟!
من که فاتح شهرهای رفته بر باد و آواره ی صحرای غرق شده در یاد تو بودم..
تو چرا نه برفتی نه بماندی نه نخواستی..
تو نخواستی که بدانم ته آن کاسه ی غم چه برایم داشتی ..
تو همیشه استاد «نخواستن» بودی🥺💫
فاطمه قربانی
❤️❤️
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب تبدیل رساله دکتری به کتاب مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت ویراستاری حرفه ای کتاب
همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام بدهید.