چند اثر دلنشین از بانوی هنرمند سیده زهرا مرتضوی
تو خوبِ خوبِ مطلقی و من جنونی از تبم
تو آسمان پر فروغ و من تباهی شبم
تو لحظه ی پریدنی و من سقوط لحظه هام
تو یک غزل تو مثنوی و من یه شعر ناتمام
تو اوجِ اوجِ قدرتی و من ضعیف و ناتوان
تو فکر رفتنی و من” دخیل” جمله ی “بمان”
تو فصل خوب رویشی و من خزان زردِ زرد
ببین که دست سرنوشت چه با تنِ جوانه کرد
تو قبله ای تو سجده گاه،تو آن اذان دلکَشی
من آتشِ جهنمم ،تو دور از هر چه آتشی
خدای بر زمین تویی و من غریب و بی پناه
تو پاکی و منزه ای و من سفیری از گناه
تو انتهای غصه ای و من هبوط گریه ها
شکستن مرا ببین ،میان اشک و خنده ها
تو چشمه ی زلال و پاک و من فریبم و سراب
منم یه جام تلخِ زهر و تو شرابِ نابِ ناب
پرنده ی رها تویی و من اسیر این قفس
چه خواهد این پرنده جز کمی هوا،کمی نفس
ببر مرا به قتلگاهِ قلبِ بی قرارِ خود
ببر،وگرنه می روم به سوی انتحار خود
ببین که غم نشسته است به چهره ی جوان من
ببر مرا که میکشُد سرشک بی امان من
تو ای ملک تو ای ممات تو ای فرشته ی نجات
بگیر جان خسته را بگیرم از تن حیات
❤️
زندگی مثل شعر تکراریست
در سرم ضجه می زنند انگار
می دوم تا سکوتِ دائم، محض
پیش رویم همیشه یک دیوار
شعله هایی که میبرد من را
تا جهنم ترین غم عالم
زیر خاکستری ترین شب هام
نور کم سوی حسرت و ماتم
مثل فریادِ بی صدا بودم
حرف من را کسی نمی فهمید
او که جان داده ام برایش،کاش
که بر احوال من نمی خندید
از تو تا به عبث رسیدم من
زندگی تیشه زد به باورهام
بر سر گور من دعا خواندی
مومنی،من خدای کافرهام
هی دیازپام و الکل و سیگار
روی تختی که گور تنگی بود
شیشه ی عمرِ صد تَرَک خورده
زیر شلاق قلبِ سنگی بود
زیر کفش غرور تو له شد
شعر بی جان شاعری تنها
تکیه زد بعدِ تو به هر کوهی
خسته شد از فریب آدم ها
زندگی شکل شوم یک جغد است
روی سنگی که نام من حک شد
روی قبرم نوشته شد این زن
کُشته از تخم نفرت و شک شد
❤️
انتشارات بین المللی حوزه مشق
چاپ انواع کتاب
با مدیریت دکتر فردین احمدی
۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹
۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶