اثری از بانوی هنرمند نازنین نوری _انتشارات حوزه مشق
کاش هرگز پشت پنجره های زندگی، رفتنی را به نظاره ننشینی آنگاه که پنجره هم از نفسهای غم بارت مه آلود می شود و همه فصلها و روزهایت پاییز . آنگاه که زیباییها، برایت جز کویری عریان نیست و عطر دریا، دیگر سرشارت نمی کند نه بوییدن گل سرخ و یاس به وجدت می آورد و نه ابهت شگفت انگیز جنگل، شاعرت می کند آنگاه که لحظه هایت با سیاهی شب مانوسند تا بارش ابرِ چشمهایت را کسی به نظاره ننشیند. سخت است نظاره گر ریزش و مرگِ برگهای پیچکی باشی که همواره سرمستت میکرد. آن لحظه است که در...