پایتخت شعر ایران

index.png
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند سمیه شکیبا (باران)_انتشارات حوزه مشق

من اگر بی تو، از این عشق، شدم دلمرده، به هوای تو و این عشق، گذر خواهم کرد... یا چو رودی که به دریا شدنش اندیشید، در مسیرم، ز تَبِ سنگ، حذر خواهم کرد... من اگر پرده ی اُلفَت بِدَرَم بعد از تو، روز و شب، بر کفَنِ خویش، نظر خواهم کرد... گرچه راهِ بین مان، سخت، بلند است ولی؛ در فراموشیِ چشمِ تو، قَصَر خواهم کرد... به لبم می رسد از عشقِ تو، جانم... اما، چون رفیقم بشود «صبر»، ظَفَر خواهم کرد...🤍 #سمیه_شکیبا(باران)         ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب:...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند سمیه شکیبا (باران)_انتشارات حوزه مشق

  من اگر بی تو، از این عشق، شدم دلمرده، به هوای تو و این عشق، گذر خواهم کرد... یا چو رودی که به دریا شدنش اندیشید، در مسیرم، ز تَبِ سنگ، حذر خواهم کرد... من اگر پرده ی اُلفَت بِدَرَم بعد از تو، روز و شب، بر کفَنِ خویش، نظر خواهم کرد... گرچه راهِ بین مان، سخت، بلند است ولی؛ در فراموشیِ چشمِ تو، قَصَر خواهم کرد... به لبم می رسد از عشقِ تو، جانم... اما، چون رفیقم بشود «صبر»، ظَفَر خواهم کرد...🤍 #سمیه_شکیبا(باران)         ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند سمیه شکیبا (باران)_نشر حوزه مشق

یک شب از دیوارِ احساسم، جدایت می کنم... بعدِ تو، با اینکه می میرم، رهایت می کنم... گوشِ تو، جایی برای حرف های من نداشت؛ بعد از این، در «دفترِ شعرم»، صدایت می کنم! هر شب، از عمقِ دلم، تا دفترم پَر می کشی؛ من میانِ شعر های عاشقانه، جابجایت می کنم... با تمامِ قلبِ خود، دیوانه ی عشقت شدم؛ با تمامِ قلبِ خود، خود را فدایت می کنم... ماهِ من، با آرزویت، می پَرَم تا آسِمانِ آرزو؛ می روم روی زمین، از تو حکایت می کنم... باز می گردی و می پرسی: هنوز هم عاشقی؟! بی درنگ، از دوریِ...
قلم شما

تازه ترین اثر سمیه شکیبا را با هم بخوانیم

https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir از زندگی چیزی نمیخواهم به جز دستانِ گرمت حالا دلم این روز ها، بی تو پر از حالِ خراب است هرشب صدایت میزنم، ای آنکه می میرم برایت اما صدای بغض و فریادم، همیشه بی جواب است   آن شب که رفتی، زندگی را تا ابد بدرود گفتم آن شب که رفتی، تا ابد از دست رفتم، گریه کردم قلبِ من از این حسِ مبهم، هی ترک خورد و شکستم من در همان شب توبه کردم که به عشقت برنگردم   من زندگی را با تو فهمیدم، کنارت هی شکفتم دریای احساسم پس از تو، شد کویری غرقِ مُردن...