اثری از حمیده بدلی از نویسندگان انتشارات حوزه مشق
ایستاده ام سرد و ساکت چون کوهی از یخ صدای کودکان افکار سوال های که هنگام دیدنت ردیف کردم را به هم میریزد از این صدا بیزارم تو که نیستی کوچه بوی تعفن ماتم میدهد جسد ارزوهای مرا کسی نیست تشیع کنند ایستاده ام به انتظار کلاغ خبر چین این قصه پریشانیمان لب پنجره ایی که مضحکانه خود را با پنجره سوت و کور صادق در بوف کور مقایسه میکند وای چرا من هنوز چشم دوخته در انتظار هیچیم از جنس پوچ خسته ام از دید زدن های این موجودات دوپا که احمقانه فکر میکنند زندگی بی حضور تو حاضر...