اثری از عابدین پاپی (آرام) از نویسندگان انتشارات حوزه مشق
« زندگی به رنجهای هیچ بادی شبیه نیست» چنان برگی که دربی نهایت خود بهارش را درآغوش می گیرد می روم همچون شادروانِ زندگی به سوی قله ی شقایقها من و تو و جاودانههای بلوط خوب می دانیم که شقایق زیباترین گُلِ ماست من برفهای پوشیده از لبخند را دوست دارم ودیگر به سپتامبرسیاهِ خون فکر نمی کنم من گرمایی را دوست دارم که تابستانِ خورشید را می فهمد زمستانِ بادها را می ستاید من طلوعِ دلگیر صبح ام! غروب شادمانِ شبها و تو برای دیدنِ جنون، جنوبها را عاشقانه می رقصانی! خیابان ، کوچه ... و تنهایی چه سریعتر...