اثری از بانوی هنرمند رقیه ترکاشوند _انتشارات حوزه مشق
باور میکنی که دیگر به تو فکر نمیکنم؟ حتی برایت گریه هم سر نمیدهم و بغضی در گلویم جا خوش نکرده است. راستی، گفته بودم شبها را هم تا صبح به یادت شب زنده داری نمیکنم؟ اصلا به دنبال عطر تلخت، هیچ پیراهنی را هم سراغ بوی آشنایی نمیگیرم. من حتی به دنبال خندهات در هیچ جمعی گوش به صدای خندهای نمیدهم! نگفته بودم که خاطراتت را هم فراموش کردهام؟ همان خاطراتی که قلبم شاهد تمام لحظاتش بود. از قلبم گفتم، پس بگذار این را هم بگویم؛ حتی قلبم هم دیگر با شنیدن نامت تند نمیتپد. عجیب است، نه؟ اینکه...