اثری از هنرمند فرهیخته مهدی منصور زاده _انتشارات حوزه مشق
ببین وحرف مراخوب کن تو درگوش َت* بس است بازیِ یادم تو را فراموشت رقیب با دو جناغ شکسته و یک شرط "عجیب گونه" تو را کرده سِحر و مدهوشت تمام کن... که کم آورده، این سری بد جور تلاقی سخنم با نگاه خاموشت بس است هر چه که کردم سکوت... و در رویا دریدم از سر حسرت ردا و تن پوشت و دکمه دکمه تن ات را چنان گشودم که ... بگویم... از سرت این بار می پرد هوشت کشیدمت به برم آنچنان که گُل کردی شبیه ترمه ی بر_ روسریِ _منقوشت نهادم آن سر عاقل کُش ات به سر...