اثری از بانوی هنرمند فاطمه لطیفی _انتشارات حوزه مشق
«آیینه و عدالت » آیینه ای رو به توأم هر چه هستی همانم مرگ باشی، من ام مرگم جان باشی، من ام جانم آیینه ای رو به توأم هر چه هست را می نمایم نه کمی کمتر و نه بیشتر ردِ پایِ یک صدایم امتحان کردم بارها و بارها خواستم فراتر از هرچه هست باشم خواستم در انعکاس قله های تیز و برّنده، یک دشتِ سبزِ هموارِ پست باشم لیکن در انبوه مهربانی، سایه ای از مِهری ندیدم در دشنهی منقار کرکس ها پشیزی از رحمی ندیدم امتحان کردم بارها و بارها خواستم برای پائیز، پیغمبرِ بهار باشم برای ستارگانِ...