قلم شما

اثری از بانوی هنرمند رقیه آذری فر_نشر حوزه مشق

‍ ‍ ‍ رفت چون مصدرِ رفتـــــــــن فرصت از دست که می رفت به دل غم می شد سیل می آمدو در لاله کمر خم می شد گیسوان از پس هرشانه نمی تابیدند ماه درپرده ی این خاطره قایَم می شد چشمِ شیرینِ زمان شعر مرامی دزدید گوش فرهاد کر از تیشه ی ماتم می شد پرده بی پنجره یکریز به خود می لرزید خشت خشت بدن اجزای تنی بم می شد خلوت دامن گلدار به یغما می رفت تکمه ای ازدل پیراهن من کم می شد کاش عیسی به سراغ غزلم می آمد تاکه دل زنده به پای گل...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته هادی شورابی _نشر حوزه مشق

دوسه روزی که نسیم‌جان وزیدن نگرفت مرغ  احوال  دلم  میل  پریدن‌  نگرفت سوت و کور آنکه سرای دل دیوانه ی ما در پگاهان هوسم پرده دریدن‌ نگرفت روز ها بهر چه من پرسه زدم، راه چه بود؟ شب اگر ماه نشد ، ستاره چیدن نگرفت بی حضورش  می  انگور  موثر  نشده گل فروش آمد و دل شوق خریدن نگرفت می‌روم تا سر کویش  نکند  رنجور است نی لبک بر لب و  لب، تاب دمیدن نگرفت به تب گیس بلندش،  سر آن خانه شدم بی حیا چشم من آن اذن به دیدن نگرفت پی آن خال لبش عاشق و‌ مستانه سرم...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زینب نبی لو شیری_نشر حوزه مشق

ساعت جیبی   عارف: پری میدونستی قشنگ ترین تولد بود که تو برام جشن گرفتی؟ پری شمع رو کیک و روشن کرد و گرفت جلوی صورت عارف ! بله میدونم حالا لوس نشو! شمعت و فوت کن آقای قاضی تا صد سال زنده باشی. تا اومد فوت کنه پری دستش و گرفت: وایسا وایسا آرزو کن قبلش، چشات و ببند اول باید آرزو کنی بعد شمع هارو فوت کن. عارف که از هیجان پری خنده اش گرفته بود، چشماش و بست وگفت : خب آرزو کردم. الان میتونم فوت کنم خانم وکیل؟ پری با چشماش تایید کرد. تولدت مبارک باشه...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند راضیه بهلولیان _نشر حوزه مشق

قصه‌ی عشق   شور احساسی، ولی در عرش من، جایی نداری همچنان بنده‌ای تا نفس را، از عشق دوری، زرد و زاری همچنان هم تو، من داری نمادی از بتی خود، بت‌پرستی بی‌حیا خانه‌ ویرانی، دلت دریای غمها،بیقراری همچنان دشمنی در سینه داری،بی‌خبر از خود، تو بی‌مایی چرا من تو هستم چشم ظاهر را ببندی رستگاری همچنان دور دل، چندان که من داری غریبی پیش دلبر،خود شکن جز شکستن، چاره‌ای داری مگر یا در حصاری همچنان پیش من آ قصه‌ام را گوش کن از هر منی پرهیز کن تا ببینی زنده‌ای،تابنده‌ای، با اقتداری همچنان هم مَنَت را می‌کشم هم از...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند نازنین نوری _نشر حوزه مشق

تو با آن دلبری، خنیاگر شیرین و لیلایی سرودِ خسروانیِ پر از شور نکیسایی دلم را می‌برد رامشگرِ چشمانِ زیبایت به اوجِ لذتی شیرین و یک جشنی تماشایی نفسهای تو جان بخشید باغ خشک روحم را و بی تردید تو،  ایفاگر نقش مسیحایی میان این همه کابوسِ وهم انگیزِ جانفرسا سراسر، شادیِ شیرین ترین تعبیر رویایی   نازنین نوری     ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مهناز حسینی حیدری_نشر حوزه مشق

دریافتم مطیع اوامر خدا بودن گاه بسیار سخت و جان فرساست اما بعد از گذشت چند صباحی از اطاعت خویش خشنود خواهیم شد دریافتم رنجی که انسان متحمل می شود برای قدرت یافتن و زدودن زنگار روح اوست ، تا صیقل یابد و سپس مشعل راهی شود برای آنانی که به سبب همان رنج در تاریکی اند دریافتم گاه خداوند آدمی را در آتش تجربه می افکند و سوختن و خاکستر شدنش را به نظاره می نشیند و سپس چون ققنوس او را از خاکستر خویش بر می خیزاند تا به او بیاموزد در پس هر سوختن ، بنا شدنی...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند طاهره نجفی زاده _نشر حوزه مشق

تو همانی که باید باشی در میان تمام بودن‌ها و نبودن‌ها تو همان ابدی منی که باید باشی تو همانی که با آمدنت بودنت نگاهت صدایت لبخندت نفس کشیدنت موسیقی قلب زندگی مرا ساختی تو تمام منی تمام آنچه مینویسم و تو همان امروز و فردای منی... طاهره نجفی زاده     ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی...
قلم شما

آثاری از بانوی هنرمند جنت بایگان _نشر حوزه مشق

ایرانشهر   بسم الله الرحمن الرحیم ماچقدر محرومیم... ما چقدر محرومیم که کتابخانه های شهرمان از پاساژهای لوکس فروشی کمتر است. زندان هایمان از موزه ها شلوغ‌تر. آرایشگر بیشتر از یک معلم درآمد دارد. همین چند روز پیش عروسی پسر همسایه صد گوسفند را سر بریدند.خانم کوچه بغلی دختر نوجوانش را در قبال قرض همسر مرحومش، به عقد پیرمرد صراف درآورد. دانش آموزم بعد یک هفته غیبت، با شیرینی عروسیش به مدرسه برگشت. دختر پنجاه ساله ی فامیلمان بخاطر تعصب خانوادگی بیستمین خواستگارش هم رد شد. پسرک ابتدایی کتابهایش را زیر گالن های اوستای سوخت برش جا گذاشت. پسر پولدار...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند واله مختاری _نشر حوزه مشق

تمام می شود و می رود پیِ کارش هجومِ زخمیِ کابوسِ تلخ و تب دارش هراس و وحشتِ جنگی که با خودش دارد جنازه های رهایی که شد عزادارش خیالِ جنگِ درونش به ناکجا برده مرور کرده تمامیِ حال و احوالش سکوت میکند و با خودش در انکارست همو که قفل زده بر دل و بر افکارش نشسته با خودِ ویران مجادله اول سپس تمام دلش را سپرد به آوارش اگر چه عاشق او بود،با خودش جنگید کنار آمده با دل و بسته طومارش که "هر که چهره برافروخت، نه دلبری داند" دل است و لذت اظهار عشق و اقرارش...
قلم شما

آثاری از بانوی هنرمند اعظم احمدوند (زلال باران)_نشر حوزه مشق

جنون خیالت پایانی ندارد پاییز بهانه ایست، برای بارش های بی بهانه ی چشم هایم زیر آسمان این شهر ِ بی در و پیکر       دلش را برداشت و برد اما کفشهایش را جا گذاشت روی تن برگهایی که به شوق ریتم منظم گامهایش از اوج دل بریدند و فوج فوج پوشاندند تن لخت سنگ فرش های مسیر همیشگی اش را تا همراه هم عاشقی را در قاب پاییز ثبت کنند اما او بی رحم تر از آن بود که بشنود صدای نبض ِ تک تکِ برگهای ِعاشقِ تشنه ی توجّه رو به اضمحلال را .....    ...