اثری از هنرمند فرهیخته حسن زارع _نشر حوزه مشق
من خراب چشم هایت گشتم از روز نخست! درمصاف عشق زین رو پای عقلم بود سست! شهره بودم پیش از ابن بر مصلحت جویی ولی چشم هایت عقل من را برد وبی رحمانه کشت! داد من را ارثِ مجنون نرگسِ لیلایی ات در صف دیوانگان زین پس مرا باید که جست! عشق تا تابید از چشمت به سینای دلم هرچه ازمن بعد از این جویی تمامش ملک توست! عشق از "من" ساخت یک "تو" لیک در جسمی دگر دل ازآن هم با نگاهی، نذر چشمت، دست شست! "خیسم" از شرم نگاهت ابر "باران" زای من تا تو می باری به...