اثری از هنرمند فرهیخته علی اکبر نور علی_نشر حوزه مشق
سفر ازنزدیک ترین ایستگاه به خونه اش تا باغ ملی بایدسه تااتوبوس عوض می کرد.یه پالتوی پاگون دار آمریکایی تنش بود که به تنش گشاد بود وتوی جیبهاش کلی خرت وپرت گذاشته بود.ازبرجستگی وقلمبه گی جیبهاش مشخص بودخیلی چیزهاروچپونده توشون اماچه چیزایی رو،خدامی دونست.هواسرد بود.خیلی سرد.زمستونای تهران مخصوصا تو روزایی که شبش برف اومده باشه خیلی تاب بُره لاکردار.بادهم که ازشمال بیاد سوزِبرف کوههای البرز رو باخودش میاره سمت پایین ووضع بدترمی شه.تونمیری تاعمق استخون آدم به گِزگِز میفته از زورِسرما. فیض الله نگهبان باغ ملی بود.با حقوق بازنشستگیِ راه آهن اموراتش نمی گذشت اونم بادو تاپسر بزرگ و...