اثری از بانوی هنرمند شیوا فرضی هجراندوست_نشر حوزه مشق
امید خورشید از پنجره ای دوباره روبروی من خاورِ وقتِ سحری تابیده باز به سوی من هر صبح با آمدنش نویدِ قصه ای شود به رسمِ ذاتِ پاکِ او زمین دوباره می تپد در لایه های ابرکی سر می زند خوابِ زمان بی محضرِ حضورِ او رنگی ندارد این جهان به اذنِ ذاتِ نو بهار پاییز دوباره می رود پروانه از پیلهٔ خود روزی روانه می شود گر در به رویت بسته شد دری دوباره باز شود در هر زمستان گلِ یخ شبی جوانه می دهد امید با آمدنش دوباره زنده می شود آنکه به مرده در غمی دوباره...