پایتخت شعر ایران

در متن روزگار مبهم از دریچه ی غبار گرفته ی شهر در پس غروب زهرآگین آمال بنگر مردمان را که خفه از خشم فرو خورده ی خویش در بهت هجوم واژه های ناگفته به عمق فاجعه فریادکشان ایستاده می میرند!   روشنا ورزشی       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و...

فاصله با یه غفلتِ کوچیک، ساده از هم جدا شدیم هرکدوم یه طرفی ، رفتیمو بیصدا شدیم توی یه سکوت تلخ، فقط به یاد همدیگه با دلی شکسته و ،چشمی همیشه نم دیده دلم از خدا میخواست، که دستشو باز بگیرم با بودن کنارِ اون، جرات پرواز بگیرم منتظر بودم یکی، چاره ی دردمون بشه بسوزه شاید دلی، پلی میونمون بشه یه نفر بفهمه که، هر دوی ما پشیمونم هنوزم مثلِ قدیم،عاشقُ لیلی مجنونیم روزا پشتِ هم گذشت، ولی کسی پیدا نشد آخرم با این غرور، من وتو هرگز "ما " نشد...   فاطمه نیکوکاران       ❤️❤️ روابط...

نگاه تو نور است ، می تابد نگاه تو ابر است ، می بارد باید درخت باشم ریشه هایم را بکارم که تو را نفس بکشم تو را به رگهایم ببرم که سیب شوی از شاخه های قلبم برویی بزرگ بشوی برسی به انتظارم به منو لحظهٔ دوستت دارم .       آمدنت رسیدنت داشتنت همه شعر شدند شعری کال و محال بعد از من چه کسی تو را خواهد چید از سر دورترین شاخه خیال ؟       تو شیرین ترین گناه منی مثل قندی که در کودکی دزدیده ام داری اما آب میشوی لای انگشتان ترسیده...

یادت چون: گلدان قدیمی ترک خورده ی کنار باغچه است نه دلم می آید که دورش بیندازم نه دیگر مثل آن سابق دلم می‌لرزد از بودنت حالا که نیستی یادت را از من بگیر ، بگذار خیالم ،نفس راحتی بکشد اعظم اکبری ( آژا )     ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه...

شده باران بزند خیسِ نگاهی بشوی شده دلتنگِ غمِ سرد و سیاهی بشوی؟ شده در خاطره ای غرق شوی تا به سحر هی تقلا کنی و زخمی آهی بشوی؟ شده بغضَت ببَرد، حالِ خوشت را به فنا خُرد گردی، تهِ ویرانه ی چاهی بشوی؟ شده درگیر شوی با دل و عقلت یکسر خسته ی آتش و احساس گناهی بشوی؟ شده زنجیر شوی با نِگهی خون آشام پیرگردی وُ اسیرِ دل ماهی بشوی؟ شده هی شعر ببافی وُ غزل نخ بُکنی تا سبک گردی و مثل پر کاهی بشوی؟ آه! این راه، پر از حادثه ی جانکاه است می‌برد پیش که...

جام های خالی از می قلب تنهای شماست عصر یخبندان دل ها سوزو سرمای شماست می‌کشد دست نوازش بر دلت دستان مرگ مرگ دل در گور تن مانند حالای شماست این همه پبغمبرو آئین ومذهب پس چرا می‌کند بیداد الحاد این الفبای شماست خالی از رویا من و خالی تراز رویا تویی مرگ رویاهایتان بر گردن و پای شماست پر شداز نخوت درون سینه ی بیمارتان ناله و افغان  ، نشان از آه در نای شماست با غرورت سد راه عشق بر قلبت شدی بی نشان از قیس مانده آنکه لیلای شماست خون چکید از باور دل ، همدلی افسانه...

  همین حالا بیا تا عشقمان از تب نیافتاده همین حالا که اسم کوچکت از لب نیافتاده بیا دل‌تنگی‌ام را برطرف کن توی آغوشت بیا تا قصه‌ی عشق از کتاب شب نیفتاده همین حالا که از شور شراب خواهشت مستم دخیل آرزوهای خودم را بر دلت بستم همین حالا که از چیزی به جز قهرت نمی‌ترسم حساب خوب و بد با میل طغیان رفته از دستم بیا امشب بریزم زیر پایت آسمانم را بیارم تا لب پیمانه‌ات معجون جانم را تو را راهی کنم تا اوج لذت بین رگهایم بریزی با صدای هر نفس بر هم روانم را بیا فردا...

  جایی میانِ شانه‌هایت حوالیِ تپش‌های سینه‌ات حبس‌ام کن بگذار زندانیِ آغوشِ تو باشم و در حصار‌ِ نفس‌هایت رَها...   مریم نقی‌زاده       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری حرفه ای کتاب همین الان به کارشناسان حوزه مشق...

گل نرگس نرگس : مجتبی میشه بیای تو درس ریاضی کمکم کنی آخه تو خیلی درست خوبه ! نیما:نرگس داداش تو درس میخوای چیکار دیگه باید بفکر شوهر کردن باشی .. یه چند وقت دیگه عمو اینا واسه ساسان میان خواستگاریت نرگس : با اخم به نیما برادر کوچیکم نگاه کردم و گفتم ، ولم کن من فقط۱۸ سالمه می‌خوام درس بخونم و خانم وکیل بشم . نیما : خخخ به همین خیال باش مگه خبر نداری چند سال تو و ساسان نشون کرده هم دیگه هستید .. مجتبی : ای بابا بچه ها این بحث ها رو ول کنید...

میدانی چیست خورشید مهربانی اش را از تو آموخته.. درست مثل تو که عاشقانه مهرت را به من میبخشی، پرتواش را خالصانه می‌بخشد . مگر می‌شود این همه عشق در یک نفر جا شود مگر می‌شود این همه گذشت این همه صبوری این همه زیبایی مطلق در یک نفرآن هم یک جا جمع شود...شاید هم با خدا نسبتی داری که از روح بلندش در تو بیشتر از ما دمیده ...شاید جانشین خدا روی زمینی وگرنه این همه شکوه از کجا آمده؟ تو خود یک تنه همه ی بهشت های وعده داده شده ایی، همه حوریان بهشتی ،حتی پاداش همه ی...