اثری از هنرمند فرهیخته علی پور زارع_نشر حوزه مشق
«ارمغان» کاش به این کنج خراب خلوت ما هم کلاغی سر میزد، به اینجا پر میزد. کاش در این خاک خشک ترک خورده ما سبزه ای جوانه میزد، جوانه در این ویرانه میزد. کاش در این سرای سرما زدهی ما باغچه ای بود و در آن میخکی پیچ میزد، امیدی در دل هیچ میزد. ای کاش. پنداشتم که می و مستی و ساغر و ساقی، شاهد میشود پنداشتم که ساز و آواز و مطرب و طرب، شاهد می شود، آرام جان میشود، میشود اما... به خون دل و اشک دیده میشود. به اشک دیده، نقش تو در خیالم، دل آرمیده...