اثری از بانوی هنرمند زینب ساعدی_نشر حوزه مشق
. در تراکم استخوان های فصل جایی میان شانه های زخمی هی می کند شبان ، گوسفندان تعادل را تا انتهای قصه ی ابر پا در رکاب سوار بر اسب سرکش زمان می رود آن سوی فرداهای تردید محض شنود "سمفونی مور" شاید زیر سایبان پرالتهاب رگ های قناعت رقصنده ی آب تشنه سراب، موهایت را سیراب کند و تاریکی همآغوش نور شود تا چمدان را وادار به خمیازه و با سماجت ممتد به خاک لبخند زند و برگ های معجزه بر شانه های شقایق ها بلغزد که چشم ها خیره اند به خیابان تا گیسوان مرا شانه کند می...