{تو، انتها نداشتی}

آن زمان که از شوق و التذاذ ادبی بالا در جشنواره های شعر و ادب شرکت می‌کردم، فقط برای تو بود ..آخر، ادبیات من با تو شکل گرفت از همان بچگی..
زمانی که پای درد و دلت می‌نشستم و گذر زمان اصلا برایم اهمیتی نداشت، فقط برای تو بود که انتها نداشتی..
آن قهوه ای که نصفه رها شد و به کامم برخلاف عرف مألوف، شیرین آمد فقط برای تو بود که انتها نداشتی ..
بغض، نفرت، عشق آری عشق تمام تمامش برای تو بود که انتها نداشتی ..
من آمده بودم که بمانم پای تمام بی تجربگی ات، بی تجربگیمان، بی انصافیت، بی انصافیم، بی انصافیمان، بی چارگیمان، لعن و نفرین هایمان، طرد شدنمان، عسرت و یسری هایمان، تمام تمام وجودمان..
من برای پایان بخشیدن به جوهره ی رو به اتمام چشمانت، آمده بودم؛ من برای سادگی، پختگی، سازندگی آمده بودم؛ برای تو که بی انتها بودی …
بگذریم، شاید بهتر باشد به جای اینکه گذشته را شخم بزنم، بادبزنی بردارم و در کوچه ی خیالم قدم زنان بروم و بیخیال تمام آنچه که گذشت شوم؛ بیخیال که نه؛ بهتر بگویم فقط برای تو که انتها نداشتی🥲💔

فاطمه قربانی

خدمات ما شامل چاپ کتاب‌های شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایان‌نامه به کتاب است. شما هم اگر رویایی در سر دارید، با ما در تماس باشید:

09191570936
09393353009
https://hozeyemashgh.ir

انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی