آثاری زیبا از بانوی هنرمند لیلا مطلبی
به مژگان سیه چشمان تو دوست
به سایه ای ز عشق ، دل خیمه ای داشت
به پرده ای ، ز اسرار درونت
دلم محرم نشد ، حرف تو را کاشت
شد آن دست ز عشق هزار دستان
ز وصل دل به قطعی،تیشه ای داشت
به شور دل ، ز آن عشق بازیها
ز تنهایی به رویا دست برداشت
چو پروانه،ز بال،سوخته شد دل
که شمع روشنیش،از گل برداشت
دل را،چو عشق دید،با اینهمه مهر
عقب گردی بکردو دست برداشت
بگفت عشق،گر که لیلایی به مجنون
به مهرت،بیش مجنون بایدی داشت
نوای عشق،مسرت بخش ز مهر است
خلاف این،نباید گونه ای داشت
❤️
ز پروازِ پروانه به شمعی
دلم پری کشید آمد خیالت
پروبالها بزد رویا با تو
ولی انگار که نیست، دیگر خیالت
به شب گردی شمع،بر روشنایی
که نورش را دهد،در اختیارت
که شاید ، رهنوردی بر امید
شود این عشق ، پایه بر وصالت
❤️
دلا شب آمده همراه تو دوست
به وقت تنگیش همدرد تو اوست
به وقت شب برا ذوقی بپا هست
چرا که محرم راز دلت اوست
به وقت گریه و آه و شکایت
زدلتنگی یار، حرف شنوا اوست
به تک جمعی ،دلت پر از شلوغی
زدرد و زخمها ، در خلوت اوست
چو شب دیدی دلا اینگونه همراه
به بار دوش درد، حمل اسرار اوست
لیلا مطلبی
❤️
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق