سه اثر از بانوی هنرمند اعظم احمدوند را باهم بخوانیم
خواب دیدم کبوتری هستم
پر و بال بسته کنج قفس
بی خیال از هوای آزادی
بی نصیب از دمای گرم نفس
آب و دانم کمی محیا بود
ورد ذهنم تفکرات عبث
با نسیمی وزید یاد تو و
قرص ماهت ربود داس هرس
خون دل های من شتک زد باز
توی دشت های پر خروش طبس
تو خیالت برای من کافی ست
ای حضورت تهی ز هر چه هوس…..
❤️
شنیده ام پشت تپه ها دشتی است
پر از شقایق های وحشی
به اندازه ی تمام رنگدانه های قرمز لمیده بر گلبرگ های شقایق ها ،
رام خواستنت شده ام
اسب سرکش غرورت را
بر تک درخت خوابیده ی انتهای دشت زنجیر کن ،
معادلات خیالات محال را بر هم زن و
آفتابی شو
بگذار رد پایت، نقاشی خدا را زیبا تر کند
❤️
جایی چنین میانه ی دریایم آرزوست
من باشم و
بیکران اقیانوس و
آبی آسمان و
صدای موج های آرام و
سایه ای لمیده به آب ،
همسفری همراه
که
سیر مرا بشنود و
پاسخم دهد به سکوت
به لبخند
به نگاه
❤️
انتشارات بین المللی حوزه مشق
چاپ انواع کتاب
با مدیریت دکتر فردین احمدی
۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹
۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶