قلم شما

آثاری از بانوی هنرمند خدیجه رحیمی (آنوشا)_انتشارات حوزه مشق

با تو انگار جهان رنگ دیگری داشت و واژگان معنای دیگر…
یادم می آید که صبح اولین روز آشناییمان آواز گنجشکان برایم فرق داشت و هوای پاییزی دم صبح دیگر کسل و خواب آور نبود، بارانی که به صورتم می‌خورد بیشتر از همیشه برایم عشق تو رو تداعی می‌کرد.
استرس در راه رسیدن به امتحان معنایی نداشت زیرا تمام راه ذهنم درگیر چشمان زیبایت بود و نگران بودم که فراموش کنم که کی و کجا باید از ماشین پیاده شوم.
صدای اخبار که حوادث بد را میگفت گوشم را نمی آزرد زیرا دلم به وجود تو خوش بود.
اگر دعوایی میکردم ناراحت نبودم زیرا می‌دانستم هر که را نداشته باشم تو را دارم، چقدر احمق بودم، شاید قاصدکی که به بهانه ی تو فوت میکردم به جای رفتن به آسمان در میان لجن زار فرود آمد و لجن زار دلت نصیبم شد نه آسمان آبی…
می‌گذارمت و میروم همانند رها کردن تیکه ای سنگ در میان رود…

#خدیجه‌حیمی(آنوشا)

 

💎💎💎💎

 

 

سلام دلبر
خوبی؟ زندگی به کامته؟
دیشب داشتم به آسمون نگاه می‌کردم؛ چه قدر صاف و بدون ابر بود…
راستش وقتی که به ماه خیره میشم و اون چاله چوله‌‌های سیاه رنگو میبینم، یاد چال گونت می افتم  و انگار دلم پیچ میخوره و یه پروانه مدام خودشو ب در و دیوار دلم میکوبه…
راستی یه چیزو یادم رفت بهت بگم، خیلی عجیبه که  آسمون ستاره نداره نه؟
ای بابا خب ماه که بدون ستاره هاش قشنگ نیست، هست؟
آخخخخ باز یادم رفته بود، ستاره‌های آسمون تو بودی دیگه؛
این روزا هوش و حواس درست و حسابی ندارم، دیدن ماه بدون ستارهاش عذابم میده؛
میشه بدونم ستاره کدوم ماه شدی!
هعی بگذریم…
یادته میگفتی: اون ستاره پر نوره که کنار ماهه، نزدیک ماهه، منم؛
منم خندیدم و گفتم لابد اون یکی ستاره که کنار توعه هم منم ها؟
دستامو گرفتی و گفتی : نه!
تو ماه منی؛ اومدی که زندگیمو روشن کنی‌.
اون شب فقط بهت خیره شدم حرفی نزدم ولی تو ادامه دادی و گفتی: هر وقت ترسیدی و دلت واسم تنگ شد به ماه نگاه کن، من متوجه میشم و زودی میام پیشت تا حالت خوب شه!
راستش تموم شبا کارم شده نگاه کردن به ماه؛ حتی وقتی سردته و ابرای سیاه بغلت میکنن
بهشون میگم برید کنار بابا دلبر منو بغل نکنید بزارید از دور تماشاش کنم.
مردم میگن دیوونه شدی ولی… بیخیال

ماه از نگاه خیره من خجالت کشید ولی تو هنوز متوجه نشدی یا شایدم نمیخوای متوجه بشی!

#خدیجه‌رحیمی(آنوشا)

 

 

💎💎💎💎

 

 

مینویسم از او‌‌‌‌‌‌.‌‌
نگاهم از دل زمین به آسمان است ک او بیاید و با نوازشش این زمین سرد را برایم همچون پرتوی های نور خورشید روشن و گرم کند اگر تا اندکی دیگر نیاید شرط میبندم ریشه هایم توسط زمین های ترک خورده بلعیده می‌شود.
قطعا دیدار او می‌تواند ذوقی در دلم بیاورد که نظیر ندارد و این ذوق می‌تواند آخرین خواسته من از این بیابان باشد.
درخت خشک شده و کهن سال رو به رویم نیامدن او را هشدار می‌داد ب راستی اگر نمی‌آمد چه می‌شد؟ من هم این شکلی میشدم؟
یا باید حرف او را قبول میکردم که می‌گفت انتظار کشیدن برای آمدن ستاره در آسمان بهتر از انتظار کشیدن از ابری سیه و خوفناک است؛ زیرا ستاره ارزشمند تر است
نمیدانم شاید او معنی عشق را نمی‌دانست یا شاید معنای انتظار را.
در یکی از روز های انتظار او آمد و با آمدش تمام لب‌های گشوده شده ی بیابان لبریز از آب و سر سبزی شد و من از نوازش های او بی نیاز شدم و از دانه ای خوار به بوته ای پر بار تغییر یافتم همان طور که سعدی گقت دیدار یار غایب دانی چ ذوقی دارد ابری ک بر بیابان بر تشنه ای ببارد

#‌خدیجه‌رحیمی(آنوشا)

 

 

 

 

 

 

❤️❤️

روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق

https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir

چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری حرفه ای کتاب   همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام بدهید.   ۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶  ۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹

تصویر نویسنده
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *