پایتخت شعر ایران

index.png
قلم شما

آثاری از هنرمندان حوزه مشق که برف در آن به کار رفته است.

برف

دانه دانه میشیند،، برفها ب جای غم
زره زره میبارد،،،غصه میرود کم کم
هرکجا که میبارد،، میشود گلستانی
گاه میشود چشمه،،گاه شکل یک آدم
دانه دانه اش هر بار،، میشود سفیر صلح
باز میدهد پیوند،، اشک و خنده را با هم
زنده میکند هر بار،، کودک درونم را
خنده میشود در برف،، التیام هر دردم
شادی زمستانی،،بی تو هست پنهانی
بر سرم بباری من ،،،راه غصه می بندم
ذوق میکند عارف،،برف میشود شعرم
وقت بارشت ای برف،،عاشقانه میخندم
زندگی فقط اینجاست،،،غیر ازآن نمی دانم
لمس میکنم هر روز،،من که اهل میمندم

 

سید مهدی ربانی فر

❤️

((لحظه هایم بوی باران دارد اما نیستی
واژه ها طیف غزلخوان دارد اما نیستی
قاب تصویرت تجلی بخش و نور ظلمت است آنچنان تقدیس الوان دارد اما نیستی
دل سراسر آتش وهرمی گدازد بی امان
حالتی سردرگریبان دارد اما نیستی
با تمام التهابی کز فراقت درمن است
عشق وافر رخنه در جان دارد اما نیستی
کوچه دلتنگیم لبریز آوای سکوت
آیینه سیمای فقدان دارد اما نیستی
گشته ام چون زورقی دربیکران عشق تو
آه روحم شبه طوفان دارد اما نیستی
ماه امشب پرتو افکنده ز دیجوری من
عشق هم رخسار رخشان دارد اما نیستی
سطرسطر دفترم ازنام تو مشحون عطر
دل زمهر تو غزلهای فراوان دارد اما نیستی
تک تک گلهای پردیس از خزان پژمرده اند
این سراهم حکم زندان دارد اما نیستی
گشته ام چون رهگذاری ازتبار فاصله
مقصدم آمال شایان دارد اما نیستی
گفته بودم چون نفس تثبیت احیای منی
جان کنون ایمای پایان دارد اما نیستی))

مریم مجلسی نیا

❤️❤️

آغاز شده در آسمان
فتنه گری های مه و بهمن و کولاک
آغاز شده موسمِ قندیل گرفتنِ
شاخه گلی در یخِ غمناک
آغاز شده معجزه ی پریدنِ
پرنده ها در شب و طوفان
آغاز شده حکومتِ ترانه هایِ
برف و بورانیِ افلاک

آرزپ مهبودی

❤️

بی رخِ نور واره ات شب همه شب سیاه بین
تا که نظر بر آوری برفِ سپیدِ ماه بین

ما همه شورمان تویی شعر و سرورمان تویی
در دلِ بهمن این چنین سر همه در کلاه بین

حال دل از تو خوب شد غم به کنارهِ دور شد
برفِ سپیدِ آسمان بر سر هر گیاه بین

پر ز فروغ و روشنا هستیِ ظلمت کده شد
صحنه تاریکِ زمین در دل این پگاه بین

آیتِ نور در دلت ، نغمه و سور در دلت
جمله آفرینش از روی تو در نگاه بین

سارا بهادری
❤️
در این کلبه ی احزانم به تماشا نشسته ام در انتظارت
ز سوز داغ نفس هایم آب گشته
برف روی بامم
یعقوب گر صبر کرد اندک رمقی داشت
من بی رمق ، نالان و مهجور
ز نشانت به کدام کوی و بزرن بروم؟
خدیجه مجدمی

❤️
امروز
روز عشق است و دیدار دو یار دیرین؛
شتابان باشد
سپیدیِ پر مهر و سرد آسمان،
بر آغوشِ زمینی گرم و دلتنگ…
گرچه مباشد تمام اینان تکراری بیش
اما؛
سلطنت عشق بر ایام
اینبار
باشد طالب پوشاندن
پردیسی سپید
بر جان و تن عالمی؛
پردیسی که تار و پودی جز
عشق،
سپیدی
و زیبایی مدارد….
و عکس هر بار
نشان از وصال با یار دارد♡

نادیا عباسی

❤️

برف بارید وزمین شد جمله پاک
چشمه ها جاری شده بر روی خاک

گاه گویم شکر الهی نعمتت
کان فرود آمد زمین، از رحمتت

گاه گویم رحم کن بر خاکیان
بی کسان، بی خانمان ،افلاکیان

بر پیاده، بر سواره ،راهبان
کودک سرمازده در سایبان

کولبرهای گرسنه، نا امید
مردِ یخ بسته ز سرمای شدید

مرضیه بابااوغلی
❤️

دیوارها شاهد کوتاهی خود بودند
آن‌جا که با برف خون می‌خوردند
و گرگها از هم زوزه تمنا می‌کردند
آدم‌برفی اشک می‌ریخت
و برای بینی شکسته‌اش هویجی بزرگتر می‌خواست
آدم‌ها از برف خسته شده‌بودند
و تنها اینستا بود
که استوریهای برفی را چنگ می‌زد
تا به مستی شب‌هایی برسد
که ماه هم از آن بی‌خبر بود
مرضیه نادی
❤️

سکوت برفی

درامتداد جاده برفی
پیشگاه سپیدی برف
کنار ایوان یخ بسته
زیر آسمان کبود
با قندیل های مژگان
پارو می‌کرد
غصه های دلش را
باخیال زیبای لیلایش
مجنونی که
بی صدا
مثل برف
جان پروانه اش
بلب رسید

فرحناز مولائی
❤️

برف می‌آید بی‌صدا
خنده بر لبها
پشت پنجره ی اتاق
نگاهم به سفره‌ی زمین است
مینویسم روی دیوار دلت
دوستت دارم را
برف در جوابم می گوید
دوستت دارم
با اشاره ای
مرا می‌کشد بیرون
بیا
بیا و بساز آدمی از جنس برف

آذر غلامی
❤️
حال من مثل سپیدان برفی است.کارمن اینجا فقط پرحرفی است

فاطمه انصاری

❤️

ببار ای برف زیبا بروی شانه هایم،،
که می‌خندد هوایت در درون،کوچه ای بی‌جان
سبویت را طلب کردم،
که مجنونم کند ، این شهد
شیرین بایک اشاره

شعر اعظم لاجوردی

❤️

برف آمد و تو نیامدی….. نمیدانم برف را نفرین کنم یا تو را……

مریم نقی زاده

❤️
با درود فراوان

و نور
غلبه خواهد کرد بر تاریکی
قناری ها دوباره
آواز سر خواهند داد
و عشق پای ثابت
تمام سینه ها خواهد شد
پاییز هفت رنگ خواهد رفت
و زمستان سپید
و پاک
خواهد آمد
دلم اندکی آرامش میخواهد
از جنس دانه های برف
چه زمستانی خواهد شد …

نرگس درخشان

❤️

برف میبارد زمین چون سرو سرد
روح را دادست بردستان مرگ
باز این قالیچه ی پوشیده خاک
شسته میگرد به آب وشور باد
باز میبینی تو نقش سبز را
باز گلهایش نمایان میشود

غزل کردی

❤️

برف می بارد و یک شاخه امید
زیر رگبار زمستان پوسید
ابر سنگین دم آخر با مهر
صورت یخ زده اش را بوسید…..

شراره انگالی

❤️

برفها در گذر عمر و
به سرمای زمستان ِ بلا،
همگی آمدند از راه و
به هر موی نشستند و
ز سنگینی حجمش بر سر ،
کمرو قامت ‌ِادم بشکستند .
هر تگرگِ غم و محنت
که فرو آمده از جور زمانه ،
بهمنی شد زغم و غصه
به سر .
قوس کمانی به کمر .
نور ِخورشیدِ امیدی ز پس
کوه زمانه ،سر به بیرون به در اورد و موج ِتنهاییِ ادم
همرهِ آب زلالی ،
ز ته چشم روان شد

الهام وکیلی

❤️

برف که بارید
حتی دستکش هایم خندید
پاهایم سُر خورد
شال گردن
برایش گرما بود
اما آدم برفی
فقط برفی بود
آدم برفی هم
نماد مترسک ,سر جالیز است
ساخته ی دست ما
وسیله ی شادی ما
صبح که از پنجره در آید
در فردا
آدم برفی
خواهد رفت
هیچ اثری باقی نیست
در سطح غم
آب خواهد شد
همین را با
آدم ها کردیم …

مژگان قمری

❤️
همچو ابری که نباریده زِبرف،
روی هم ریخته، دیوار شدم
مثلِ سنگینیِ بغضِ بهمن ام
شکلِ غم،بر سرت آوار شدم

روح انگیز هاشمی

❤️
⚡️

بی‌خانه و بی‌پناهی و غم در برف
عریانی شانه‌های مریم در برف
ای‌کاش به جای تن آدم برفی
دستی ، بتکاند غم ازآدم در برف

پروین رضایی

❤️

احساس عجیبی
به
باران دارم
برخلقت زیبای تو
ایمان دارم
با گرمای حضورت
در قلبم ای دوست
راه گریزی
از سرمای زمستان دارم
حالا آغوشم بگیر
و دلتنگی ام را آب کن
من در وجودم
برف فراوان دارم

شاعره : الهه گزمه ( اِلْماه)

❤️

شاید برف
از جنس آب های بخار شده ی زمین نیست
که اینچنین
شاخه ی خشکِ باغ غربت را
در خود بلعیده است

مهتاب طاهری

❤️

برف سفید زمستان
از موهایت شره می کند
همین دیروز بود
که سیاهی اش چشم شب را کور می کرد
اما اگر پای عشق
میان باشد
تو باز هم زیبایی
با همین موهای خاکستری ات
لرزش دستانت
و چشمان کم سویت
که آن را به روی
همه ی غم هایم بسته ای
من تو را
تا ابد
همین جور دوست دارم
عاشقانه ، مادرم
با تو برف های زمستان ؛ اب می شود
و نفس هایم تراوش بهار است .
فاطمه درغال

❤️

مثل باران، پر هیاهو
با دف و ساز آمدی
غوغا به پا کردی
چرا…
هنگام رفتن، مثل برف
حزن و اندوه و سکوتت را
هدیه ام کردی؟!

سحر قهرمانی

❤️

« برف می بارد و من خیره به دانه هایی که با هم می شمردیم…
به شادی که بر زمین می نشست …
به گرمایی که در نگاهت بود…
و من چون آدم برفی که به امید بودن ، ایستاده لبخند می زد ، شاد بودم…
غافل از این که
بعد از تو
قرار است
ذره ذره آب شوم …

سلام این متن از خودم هست و با صدای خودم تقدیمتون می کنم

ملودی

❤️
برف میبارد و برف میبارد
انگار از آسمان درد میبارد
ببار ببار و خودرا خالی کن
دلش گرفته و سخت میبارد…

زهرا شعبانی

 

 

 

 

❤️❤️

روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق

خانه

چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری حرفه ای کتاب

همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام بدهید.

۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶

۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹

تصویر نویسنده
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *