اثری از بانوی هنرمند کیاندخت سلطانی _نشر حوزه مشق
عشق سنگی
آسمان خسته از سکوتی سنگین که راه گلویش را بسته ۰۰۰بغضی ترک خورده پاره میکند دامن خاکستری عروس غمگین آسمان را!
برگهای زرد سپیدار پیاده رو در اوج صلابت وزیبایی در آغوش باران رقص سقوط میکند ۰
دلم میخواهد پا به پای آسمان ببارم تا سبک شوم۰
چه بر سر قلبم۰۰۰چشمانم امده؟؟که اینگونه نسبت به جهان اطرافم سنگ شدهام؟
چرا چشمه قلبم خشکیده؟
چرا چشمانم نمیبارد؟
چرا دستهایم یخ زده؟
چرا طپش قلبم را حس نمیکنم؟
این من سنگی در آینه کیست؟؟
چرا نمیشناسمش؟
چقدر شبیه من است۰۰۰!!!
آن من مهربان کو؟؟
ای من از من رنجیده با من حرفی بزن!؟
در آینه لمسش میکنم!
کیستی تو؟؟
آینه خیس باران است!!
چند قدم دورتر در اعماق اینه خودمان را میبینم
یادت هست۰۰۰!!!
دستهایم را به تو دادم تا تو خیس باران نشوی؟!
۰۰۰۰من ماندم زیر باران تنهای تنها خیس از باران
آن اولین بار۰۰۰۰!!
وقتی دستهایم را گرفتی لحظهای حس کردم دستانم در دستان خداست،ابدیتی بود که نهایتی نداشت!!
گویی از دستان خود خدا جان گرفتم وزاده شدم۰۰۰
یادت هست آتشکده دستهایم را؟چون مذاب خورشید شعله میکشید ومیسوخت !؟
واما آن کابوس وحشتناک را تو یادت نیست
چون کابوس من بود۰۰۰ دست در دست من به وداع ۰۰۰ تو راگفتم صنما دل به دلم یک دله کن ۰۰۰خندیدی وگفتی خواب است بیدار شو نیستم من صنم تو ۰۰۰عجب کابوسی؟؟
گویی همانجا از دستان خدا تا اعماق جهنم سقوط کردم وهزار تکه شدم وهر تکهام در سرزمینی فرود آمد تا همیشه سرگردان باشم۰
آن روز دل را به عقل۰۰۰عقل را به دنیا ۰۰۰۰دنیا را به حماقت باختم وتاوانش را دادم۰
با سکوتی مرگبار دست به سلاخی ثانیهها زدم تا بتوانم فراموش کنم آنچه بر دلم گذشته بود!
ادمها هر چه لبریز تر میشوند سکوتشان سنگینتر میشود وسکوتی که چقدر درد میکند وشب میداند این معمای کبود که برای رسیدن به مرز امن فراموشی چه بالهایی که از پرنده قلبت کنده میشود!
ببین مرا۰۰۰!؟هستم !سر پا وایستاده!
همان که از من ساختی ،سرد ومنجمد وقلبی از طپش افتاده!
حافظه قلبم به خواب عمیق ابدی فرو رفته
وحافظه مغزم بیدار شده!
عزیز من رها کردن وفراموش کردن رنج آور است،سخت است ،بسان مردن است ،اما نه به اندازه نگه داشتن چیزی که واقعی نبوده!
حالا میدانم که آدم های واقعی هرگز تمام نمیشوند حتی به مرگ !
آدم های واقعی مثنوی بلندبالایی از وفا از خود معنا کردهاند!
ومهمتر از همه خوب میدانم که همه ما ادمهای یک حادثه ویک اتفاق ویک فروپاشی ناخواستهایم۰
اما مهم عملکرد بعد از فرو پاشی است!
ادمها آنقدر فرو میریزند و از نو میسازند که یاد میگیرند که هیچ فرو ریختنی پایان راه نیست !
من نیز از آواری که قلبم برایم به جا گذاشت
خشت خشت برچیده واز نو این من جدید این من بی تو را ساختم ۰
دریایی که در سینه به عشق تو موج میزد وشانهای که ساحل امن قدم زدن تو بود خیلی وقت است که به اقیانوس آرزوهایش
پیوسته !
به این مجسمه سنگی درون آینه که نگاه میکنم در دل تحسینت میکنم ،هر کسی نمیتواند روح یک انسان را چون سنگ اینگونه خوش نقش ونگار وباظرافت تراش دهد۰
از تو سپاسگزارم سنگتراش روح من ،این من سنگی نشسته در آینه شاهکار خلقت توست ۰
زین پس راحتتر میتوانم در شهر ادمکهای سنگی زندگی کنم بدون اینکه آسیب ببینم
#کیاندخت_قلم
❤️❤️
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب تبدیل رساله دکتری به کتاب مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت ویراستاری حرفه ای کتاب
همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام بدهید.
۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶
۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹
درودو خسته نباشید خدمت بانوی گرامی و محترم و سپاس از تلاش بی کران شما،بسیار عالی و زیبا و باعث افتخار بنده که همیشه دنبال کننده شما بوده و هستم🙏
عالی،بسیار زیبا و خواندنی بود ❤️ خانم سلطانی عزیز موفق باشید