قلم شما

اثری از بانوی هنرمند بهاره نوروزی سده_نشر حوزه مشق

پاییز دیگری آمده است بی آنکه قبلی رفته باشد مثل جسد هایی که هرگز از "کره بس" بیرون نیاورده اند گوش کن کسی روی تکه سنگ ها شیون می کند موهایش را می کند لالایی می خواند و خیره به گنجشگ های روی درخت اشک می ریزد و چقدر صبورند گنجشگ ها که جفت های تازه ای دارند نگاه کن مردی هر روز تور ماهی گیری اش را برمی دارد کنار رود می رود جنازه های تازه ای را می گیرد و خیره به گنجشک های روی درخت ادای احترام می کند و چقدر صبورند گنجشک ها که تخم های...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زهرا فلاح نژاد_نشر حوزه مشق

تو گسترده‌ای از من تا من ای دوست، تو در وجود من جاری هستی من در تو محو شده‌ام، تو در من حل شده‌ای مرزها از میان رفته و ما در هم آمیخته‌ایم تو منی و من توئیم، دیگر جدایی نیست تو اقیانوسی وسیع و بیکرانی که من در آن غرق شده‌ام و هویت خود را یافته‌ام سال‌هاست که در کنار هم گام برداشته‌ایم دست در دست، شانه به شانه، رو در روی هم اکنون دیگر تشخیص تو از من دشوار است من زادهٔ توام و تو آفریدهٔ من ای عزیزتر از جان من، ای یگانه من تو گسترده‌ای از...
قلم شما

آثاری از بانوی هنرمند محبوبه کریمی _نشر حوزه مشق

    ازت بد میگم تا نیان سمت تو کسایی که شاید میمیرن برات من از بس حسودم می‌خوام کور شه چشایی رو که زل زده تو چشات بکش ماشه رو تا خلاصم کنی از این حسرت و آرزو و عذاب پر از فکر های محالم همش پر از حس بیداری اما تو خواب سوالی نکردم جوابم کنی می بخشم نخوای باز خواهش کنی نمیزارم این عشق تو سینه مو همین حس خوبو خرابش کنی     کجا میری بدون من نزار اشکام جاری شده بمون تا خنده ی تلخم با لبخندت بهاری شه نه راهی پیش رو دارم نه...
قلم شما

آثاری از بانوی هنرمند «زهره تاجمیری»_نشر حوزه مشق

«ونگوگ» مرا جست و جو کن بر فراز آسمان خانه ای سفید شش هفته مانده به مرگ... در گل های آفتابگردان در هفت در زرد در زیتونی مرا از پیچش شب های پر ستاره بپرس از ماه از مردم کلیسا از بوته ی گندم از جمجه ی سیگاری از چراغ روشن و دهان های پر از سیب زمینی از لاله ی گوش از خون از چاقو از زنی روسپی با هدیه ای گوشتی... مرا زیر دستان ابدیت پیدا کن در دروازه های خون آلود... من آنجا هستم ، میان گندمزار کنار خانه ی زرد که گاوی لمیده است کلاغ ها...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته میثم جانبزرگی(مهراب)_نشر حوزه مشق

صدای شکستن قلبم می‌گفت بی‌تو هرگز نمیشه... باز باران با ترانه میزنه بر بام شیشه... عکست هنوزم روی دیوار روی بوم سیاه نقاشی... شکل یه لبخند کجم حالتی بین عشق و فحاشی... تموم گلایل‌ها امشب رخت عزا به تن کردن... تموم ابرها امشب گریه به حال زار من کردن... کاش ته قصه‌ی من نشود قصه‌ی بَد... کاش بی‌قرص بخوابم تا به ابد... کاش می‌شدم لُخت در جیغ‌ترین لحظه‌ی تخت... کاش می‌شد بگریزم از هر لحظه‌ی سخت... خسته‌م...خسته از این همه بی‌رحمی... خسته‌م و میدانم توحال مرا می‌فهمی... آوای مرگ،در دل شب خدا هم ازاین غم در فرار بود... شاید صدای...