شعری خواندنی از بانوی هنرمند پروانه گرداب_ نشر حوزه مشق
" پیله ی تنهایی " رقص پروانه در آتش ، غم پنهانش بود راز پروانه شدن ، پیکر ویرانش بود کرم ابریشم کوچک همه شب تار تنید عجبا پیله ی تنهایی و زندانش بود شمع با گریه ی خاموش به معشوقش گفت بار این باغ فقط خواب پریشانش بود عشق هر چند که چون نم نم باران زیباست اشک عاشق ثمر بارش و بارانش بود شور شیرین به دل عاشق فرهاد افتاد بیستون کنده شد از مهر ، که پیمانش بود!! شعله ی شوق ، بجان دل مجنون که رسید سهمش از شهر جنون ، راه بیابانش بود قصه ی درد...