اثری از بانوی هنرمند هدیه سلیمانی_انتشارات حوزه مشق
#بی_حساب_شدم چنان به داغِ نبوسیدنت مجاب شدم ... که بی تو با دلِ غمدیده بی حساب شدم شبی که بی تو شدن را حساب می کردم حسابدارِ ترازی به روی آب شدم چنان بدون تو در پازلی فرو رفتم که قطعه قطعه میانش تنی مذاب شدم میان سطر و ستون های چهار خانه ی تو شبیه جدول بی رمز و بی جواب شدم صریح بودی و بی شک تو راست می گفتی منم به گریه و شیون که در نقاب شدم !! تو در سواحل ابری به ماه خندیدی منم که ماهی گمگشته در حباب شدم به رنگِ وَهم و...