اثری از بانوی هنرمند محبوبه راه پیما_انتشارات حوزه مشق
دریا دلش گرفته و در غم شناور است آتش گرفته سینه اش... از غم مکدر است بر شانه های خسته ی دریا امید نیست این شانه های غمزده امید آخر است پرواز را به خاطره بسپار بعد از این چون بالهای سوخته سهم کبوتر است اندوه و درد را به تماشا نشسته باز اشکی که روی صورت غمگین مادر است در حسرت نبودن تو مانده در سکوت بغضی که با نگاه پریشان برابر است وقتی دچار شعله ی اندوه می شود کشتی به گل نشسته بماند که بهتر است مرگ است ناخدا و به مقصد رسیده ای مرگی چنین میانه...