اثری از هنرمند فرهیخته مانی مغان_نشر حوزه مشق
طلسم و جنبل چشمت مرا تا ورطه ی حسرت کشانده چو ققنوسی بلند آواز دلم بر خاک خاکستر نشانده چنان بردی دل و دینم که از عشق تو سنگینم و لیکن به قلب خوش خیال من بجز آرزوی ماندن نمانده بیا راوی روایت کن غزل های حزین نا خوش احوال که دستم را هنوز آواره ی مصرع نشین شعر نخوانده به هر دم می کشاند پیش جناب حضرت مرگم ضمیرم چو بختک می کند تهدید بگو اسب غرورم را که رانده؟! عتاب پر بهایی بود که منجر شد به هجرانش در این فصل کسی هرگز نمیداند چگونه بال پروازش ستانده...