اثری از بانوی هنرمند ساناز حسینی _انتشارات حوزه مشق
صائب گفت: صائب گفت:همه در نظم نثر پند تند دیدند هیچ درآن صائب عاشق را درعشق بیمار دیدند عمررفت و در طوفان عشق، عشق صائب بی کس دیدند صائب عشق را در عشق خموش کردند ، عشق خموش دیدند آیاطبیب درمانده را درمان در درد خویش، این صائب را ديدند؟ خموش صائب،صاعقه زد بر پیکر صائب عشق،عشق را کشت دیدند؟ *** صائب هم می دانم هم نمی دانم تلخی لبخند تو از چیست؟ نوای آن آهنگ حال بر حال هم زده ات از چیست؟ شتاب فرض تو می بینم؛ آن خراش ادای تو دیگراز چیست؟ رو در روی منی و...