اثری از بانوی هنرمند احترام سلطان آبادی _انتشارات حوزه مشق
زمانی رسیده بود که قلم را هم مَحرم نمی دانستم، آخر سکوتم را می شکست و هیاهوی دلم را بر دل کاغذ می پاشید. قلم را به کناری انداختم تا جوهرش خشکید و قلم پوسید. امروز قلمم از همیشه غمگین تر است چرا که امروز روز قلم است و قسمت قلم من باز هم غم تنهای و درحسرت نوشتن. قلم پر احساسم بیا که باز هم بغضم شکسته ی وجودت را از جوهر اشکهایم پر کن و جان تازه بگیر، برقص بر کاغذ تا از رقصیدنت قلب من جان تازه ای بگیرد فرفری هایم اموج تازه ای بگیرد، جاری کن ذهنم...