پایتخت شعر ایران

و چه بسیار گریه کرد در آن شب طوفانی وقتی فهمید نا خدا سوسوی چراغش را ندید و راه برگشتن به ساحل گم کرد لیلا دیندارلو       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری حرفه ای کتاب همین الان...

مهره ی آویز گردنت هم نشان با برگ گلی شده که بوی عطر پیراهنَ ت را تکانده بازار را و من می ستایم از ذوق م دورا دور تو را پویا اسفرجانی       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت ...

کابوس های هر شب و دلشوره های تلخ من با کدام دیده تماشا کنم تورا باید بیایی و پیدا کنی مرا در جمع مدعیان غریب و بی احساس مرا حضور تو کافی در این سراب تهی وجودت ای گل هستی صدای قلب من است برای زندگی اما امید کافی نیست به بند عشق ببند ید راه ماندن را #نجمه_سادات_موسوی         ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین...

ای دوست، مپندار که سرمست غروریم لبخند به لب، بر غمِ آفاق صبوریم هجر تو شکسته ست دلِ نازک ما را اما پر از احساسِ دل انگیز حضوریم روزی که بیایی وُ دل از غم برهانی از طلعت وصل تو،چو دریای  سُروریم چشمان تو مست اند،نرو، چهره مپوشان هم صحبت ما باش،که محتاجِ خموریم این آینه جز مهر تو صیقل نپذیرد خاکیم که در محضر تو عین بلوریم برگرد که آوازه تو بنده نوازی ست رودیم ز دریای تو مشتاق عبوریم #فرشته_تابنده         ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل...

تو دختری هستی که از دره‌ای به نامِ «ترس»، با نهایت شجاعت گذشتی. دختری که بعد از هرشکست، توی گریه‌هات تصمیمات مهمی گرفتی و ادامه دادی. اونی هستی که اشکات نمِ خاک شدن و قدرت جوونه زدنت رو به همه نشون دادی. زمین خوردی؛ اما به آسمون رسیدی. دختری که تشنه‌ی دیده شدن و توجه نبودی. دختری بودی که می‌دونستی از راه‌های خاصی می‌تونی زودتر به هدفت برسی؛ ولی هر روز دنبال پیشرفت و راه درستی گشتی تا شرافت‌مندانه به هدفات برسی. تو همونی هستی که برات مهم نبود جامعه چی می‌پسنده و اهل رابطه‌های الکی نبودی. با همه خوب...

زن های قوی درد را میپوشند سکوت را می خندند با بغض می رقصند حالا مهم نیست چقدر به دار زندگی وصل اند شما از آن ها تکه ای زیبایی می‌بینید زهرا اسلامی   ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری...

و من آن شب، نفهمیدم که ته آن کاسه ی غم، چه برایم داشتی! شاید آمده بودی که بگویی هستی اما بودنی که طعم نبودن میداد.. تو بسان آن آدمی می‌ماندی که طنابی انداخت ته یک چاه هفت هشت متری، طنابی که طولش بیش از پنج متر نیست.. پس بگویم نیستی بهتان بود بگویم هستی، کافی نیست..🥹 تو مرا «🌙» خطاب کردی و خوشه خوشه ام را به آب انداختی که تهش من بمانم، خیال ماه و حوضی که غمت در آن موج میزد.. و من آن شب، نفهمیدم که ته آن کاسه ی غم، چه برایم داشتی؟! تو که...

زخم فرسایشی که دارم، اجبارِ اختیاری ست با تیشه، تن نوازی، تسکین بی قراری ست من زخمِ کهنه ای بر روی تنِ غرورم لب بسته بودنم از آثار رازداری ست خوابیده در وجودم گل های سر بریده این ساقه های خونین، میراثِ سر به داری ست این داغ های پنهان، در سینه ماندنی نیست هر چشمه ای بجوشد، از زخم های کاری ست برخیز از وجودم، ای بختکِ سکوتم همبسترِ تو بودن، تقدیرِ مرگباری ست آتشفشان شدن را تمرین نکرده بودم قی کردنِ غم از دل، اقدامِ انتحاری ست زخمی به روی زخمی حک می شود اگر چه وا کردن...

پس کوچه های تار دلم را قدم بزن بی پرده خواب پنجره ها را به هم بزن در فکر بی نهایتم از شوق قد بکش با واژه ها به سبک جدیدی قدم بزن از مرز خاطرات سیاهم عبور کن پایان قصه را به سپیدی رقم بزن گیسو به دوش باد رها کن به پیچ و تاب نیلوفرانه بر تن  من پیچ و خم بزن قفل سکوت بشکن از این کهنه بیتها در بزم واژه از نفسی تازه دم بزن منشور شاعرانه ی شور و نشاط باش دستان رد به سینه ی تبدار غم بزن موسیقی نگاه تو تصنیف نانوشته ایست...

به اعتقاد من آدمای جعلی نمی دانند که دلتنگی زبان دارد و آن را تا آخر عمر در قلب حمل می کنیم. آدمای جعلی زبان دلتنگی را یاد نمی گیرند و مشتاق فهمیدن آن نیستند. دلتنگی مثل باران آمیخته با برف است وجودمان را خیس و سرد می کند. ای عشق در ادامه باید بگویم، هیچ چیز آنطور که من می خواهم پیش نمی رود فهمیدم بعد از رفتنت با سرنوشت می شود بازی کرد اما تغییرش نه! آری عشق جغرافیا سرنوشت یک فرد است، یا تحصیل می کنی و تلاش می کنی تا سرنوشت را تغییر دهی، یا سکوت...