قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زهرا علیزاده _نشر حوزه مشق

خدای زمینی امیدِ من دوکس در این جهان است برایم قبله در وقت اذان است برایم ثروتیست والاتر از زر وجود بابا وَ لبخند مادر بود دستانِ اوسیراب ز پینه دلش با مهربانی هم قرینه به دوشش زحمت بسیار دارد پدر! بیش از توان ایثار دارد و مادر، مهر او کاشانه‌ی من چراغِ چشم و قلب و خانه‌ی من به وقت دل بریدن از زمانه بُوَد مادر تمامِ چاره‌ی من دارم هر لحظه شکر ازروزگارم که دارم مادر و بابا کنارم   زهرا علیزاده       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه،...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند هدیه تیموری تالاندشتی‌_نشر حوزه مشق

غلط ( اشتباه)   بله بله اومدم،آروم تر،ای بابا،این قدرت به جای اینکه با کلید درو باز کنه،با پاشنه پا درو میزنه، انگار یه بچه ده سالهَ ست. به خدا بچه های ده ساله اینطوری در نمیزنن آدمو حیرون میکنه، قدرت( بابا)-باز کن...باز کن نوشین(مامان)-سلام بابا-بروکنار مگه کوری؟نمیبینی دستام پُرِخانوم، عوضِ تشکرتِ!صبح تا شب دارم جُون میکََََنَمَ. مامان-زورگوی ِخودخواه،خوبه همش، ضایعاتِ کارتن ِ بابا-چی زِر زِر میکُنی خانوم؟ مامان-هیچی بفرما. -سارا بله مامان. -بیا کمک،اینارو بذاریم گوشه انباری. -چشم..سلام باباجون خوبی؟خسته نباشی. -دِلت خوشه ها...برو کنار بچّه جون ،میخوام بشینم. -خانوم،این چایی چیشد؟زبونم سقف دهنم چسبید. -بفرما. -این چیه خانوم؟چراتلخ...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته عبدالکاظم کردانی_نشر حوزه مشق

یلدا دختر سودابه   ساعت از نه شب گذشته بود. هنگام خروج از اداره، درحالی که نگهبان، درب مُشبک آهنی را باز می کرد گفت: شب بخیر آقای عزتی، شب یلدا مبارک. باخودم گفتم این هم از شب یلدای ما. خیابان ها سوت و کور بود. مه غلیظ شبانگاهی طوری میان من و تاریکی حائل شده بود که انگار در تونلی پُر از ارواح عبور می کردم. شیشه های ماشین لایه ای از بخار گرفته بود. چراغها بیشتر شبیه فانوسک روبه زوال می ماند. معمولا فاصله ی اداره ی بازرگانی تا منزل در شبهای صاف و مهتابی بیست دقیقه طول...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مهرنوش ایزد پرست _نشر حوزه مشق

ما شانه ای بجز شعر نداشتیم که بغض مشترکمان را برآن بگذاریم بااین حال می خواهم از پیوند نمناک گونه و چشم آوندهایی که در رگ ها تلفیقی از بلوغ و عصیان منتشر می کند برایت بنویسم رجعت عشق منی پراکنده را در من می انبارد ظهور نور در جماعت تاریکی! با شاخه ای مشتعل در مناسکی سکر آور! دامنت ادامه مادر بودن است در شمایل مرد می توان از تو نوشت وقتی مژگانت پناه گنجشکی سرمازده است در پنجاه شب مقدس. خودسوزی را دوست دارم تنها به این دلیل که از معجزه ای قالب تهی کنم در اعتراضم به...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته حسین آرایش_ نشر حوزه مشق

《یاد یار》 ماه وخورشید عاشق چشمان وابروی تو شد. اسمان مشتاق دیدار گل روی توشد. عرشیان آیند به پیشوازت، خوشا این افتخار. عام وخاص مجذوب اخلاق خدا جوی توشد. باغ شد عطر کلامت، هر نفس گل میدمد. هرگلی بوئیده شد خوش بو،چو گیسوی توشد. جای تو دربین ما خالی، تو بودی چون پدر. چشمها گریان و دل همراه آوای توشد درغمت محبوب دلها، تا ابد باید گریست. دل بیادت بیقرار ، همراه، هم سوی تو شد. این شعررا فبلا در وصف حاج قاسم سلیمانی   حسین آرایش     ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند آذر غلامی _نشر حوزه مشق

صدایم کن از ایوان تنهاییِ شامگاه می زنم بوسه بر شانه های خورشید که باعشوه می آید از راه دور صدایم کن به هنگام رقص ناقوس ها تا بشویم فکرهای پر تشویش کنارِ چشمهٔ پاکی بکارم بوسه ای بر باغچه ی لبانت ۴ دی ۱۴۰۲ ✍۱۱۳       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مبینا شمسینی _نشر حوزه مشق

یک نفر را دیدم که انگاری تو بود ، ثانیه ها برای نفس کشیدنم کم شده بود ، من لحظه ها را می دیدم ، این عمرم بود که داشت تموم میشد برای جان تو. از وقتی که رفتی دل من هم همراه خودت بردی ، ببین؛! دیگه در این سینه قلبی برای تپیدن نیست ، حتی در این هوا هم نفسی برای تنفس نیست، فقط چهره تو باقی مونده در سرم ، چون حتی دیگه اشکی در چشمانم برای باران نیست. من با قرینه های خرمایی رنگ چشمانم رفتنت را رصد میکردم اما نمیدانم در خانه را به انتظار...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند سمیه کارجو_نشر حوزه مشق

تلخی دوری تو شوق خزانم را گرفت آنقدر دیر آمدی گریه امانم را گرفت مثل یلدا هوس دیدن تو طولانیست آتش عشقت تمام دودمانم را گرفت هر شب یلدا به یادت فال میگیرم ولی درد این مصرع غزل تا استخوانم را گرفت گفت حافظ مبتلا هستی به اندوه فراق بغض سرکش در گلو راه بیانم را گرفت بیت بعدی او ولیکن مژده دیدار داد بعد از این مصرع دگر لکنت زبانم را گرفت در میان سجده هایم من طلب کردم تو را در تمنای تو بودم خواب چشمانم را گرفت آمدی ،رفتی ولیکن عطر تو جامانده است درد جاماندن بماند،عشق،ایمانم...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند سیده زهره مقیمی_نشر حوزه مشق

مقابل درب دادگاه شلوغتر از هميشه بود مردم از سر و کول هم بالا می‌رفتند، اکثر آنها برای تماشا آمده بودند. سر و صدای زیادی در کل سالن دادگاه پیچیده بود. ماموران نگهبانی حریف ازدحام جمعیت نمی‌شدند. همهمه عجیبی در بین جمعیت پیچیده بود. گزارشگران پرسر صداتر از بقیه تلاش می‌کردند اتفاقات را برای مخاطبان خودشان به تصویر بکشند. در این میان ماهان آرام‌تر از بقیه، میان موج جمعیت، با دست وپایی غل و زنجیر شده، و با حصاری از مامورین پلیس به سمت سالن اصلی دادگاه قدم بر می‌داشت. سالن مملو از جمعیت بود. همه منتظر بودند، منتظر بودند...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند منیره سادات ساداتی_نشر حوزه مشق

از غیرتی که ریشه ی بی غیرتی گرفت تا یک درخت کهنه ی خشکیده رفته ایم از کوچه باغ خسته ی انصاف رد شدیم تا انحراف ریشه ی پوسیده رفته ایم باغی که جای گل، علف هرز می دهد پروانه را به پیله ی مردن رسانده است پرواز را درون قفس حبس کرد و ..نه- دیگر نمانده بال و پری نه، نمانده است تنها صدای کرکس پیری شنیده شد وقتی تمام سلسه ها را خریده اند پُر می شود هوای نفس گیری از سکوت اینجا صدای بلبلکان را بریده اند خورشید خسته تر به نتابیدنش رسید باران سراب بودو دل...