اثری از فاطمه نوری از نویسندگان انتشارات حوزه مشق
تورا بسیار دوست میداشتم هرچند میدانستم به خنجری در قلبم میمانی که تاابد باید آن را با خود به این سو و آن سو بکشانم و هرگز اثری از درد وجراحت بر چهره نیاورم مبادا کسی از ناله های قلب سوخته ام ندایی به گوشش برسد… آه که زندگی در پس هر گذری هرچند تورا از من دور و دور تر کرد اما هرگز نتوانست دلیل اولین تپش های این قلب زار و خسته را از یاد من ببرد… باشد که تا ابد در قلب منحوس و تاریک من مجبور به حبس باشی و ندانی که یادت پس از سال...