اثری از هنرمند فرهیخته علیرضا امرایی_نشر حوزه مشق
سینه ام را گاهی از عطر تنت پر میکنم زندگی را با گل رویت تصور میکنم... لحظه ای محو دوتا چشم سیاهت میشوم غنچه ی روی تو را از غصه دلخور میکنم اشک شوق است این اگر عیبی ندارد خواهشا شانه هایت را کمی با گریه دمخور میکنم روبرویت تا نشستم غرق در شادی شدم با خودم گفتم شکوهت را تبلور میکنم با زبانی ساده گفتم دوستت دارم تو هم با زبانی ساده تر گفتی تشکر میکنم... کاش مویی واقعیت داشت این گفت و شنود کاش میگفتم تو را هر شب تصور میکنم علیرضا امرایی ❤️❤️...