اثری از هنرمند فرهیخته صفر پور جودی سفیده خوان از هنرمندان انتشارات حوزه مشق
اهل این خاکم و دل در گرو آن دارم میسپارم همه تن تا که همین جان دارم سایهبانم به سر از سایهی خورشید گرفت لب ز دیوار و دل از غم،رخ پنهان دارم از درختی که گلش بر دل این خاک شکفت بار غم داشت اگر حال پریشان دارم چندگاهیست به سردامن این خار گل است شک ندارم به چنین،گرچه نه ایمان دارم باکم از باد خزان بود که بر باغ گذشت خوی شر آمد و بر گفت که طوفان دارم آسمان نیست مگر!! نالهی این ابر شنید گفت در بغض سکوتش تَب باران دارم دیده از پنجره لبريز نگاه...