اثری از بانوی هنرمند آذر غلامی(پاییز )_نشر حوزه مشق
تو رفتی ! مرهم جان و زخم دلم در این زمانه ی بی احساس من ماندم و قامتی خمیده ! به کدامین گناه ؟ شبستانِ کلبه ی وجودم را به آتش کشیدی اینک گوشه ای کِز کردم و رنگ پریده ی فصلِ خزانم بعد از تو شده ام شبِ پر تشویش و پر از درد و رفتنت شبیخون زده اندوهِ زنانه ام را این کبریت بی خطر شده در تنهایی بسوزد و کمر خم کند دیگر جایی کنار تو ندارد می سوزم و می سازم تا دوباره ساخته شوم چون پولاد آذر غلامی(پاییز ) ❤️❤️ روابط عمومی...