اثری از بانوی هنرمند سیما امیدیان_انتشارات حوزه مشق
من منتظر نور پگاهت شده بودم درکوچه ی دل چشم به راهت شده بودم گر تشنه ترین گشتم و محبوس کویرم دور از نمِ باران نگاهت شده بودم وقتی که دم پنجره ی یادتو بودم محو هنرِ پرتوِ ماهت شده بودم آن خاطره، خوش باد که درمعرکه ی عشق دلبسته ی چشمان سیاهت شده بودم یک آه که ازگوشه ی لب های تو برخاست من سوخته ی آتش آهت شده بودم تو لشکرنوری که به وقت سحر،از پیش بی واهمه تسلیم سپاهت شده بودم در زلزله ی عشق که آوارترینم ای کاش که مهمان پناهت شده بودم یک مصر...