اثری از هنرمند فرهیخته سید هاشم موسوی _انتشارات حوزه مشق
در میانِ بارشِ باران، تو را گم کرده ام وای بر من، مفت و بس ارزان، تو را گم کرده ام چشمِ من را کور کرده زرق و برقِ روزگار می دهم تاوان آن با جان، تو را گم کرده ام ای خدایِ دستگیر و مهربان و دلفریب چون تویی بخشنده و رحمان، تو را گم کرده ام کاش چون مغضوب درگاهت کنی، بر من نظر در شتابِ عمرِ چون طوفان، تو را گم کرده ام توبه کردم، یک که نه صدبار و بازم چون کنم من در آغوشت و در دامان، تو را گم کرده ام در تخیل یافتم...