پایتخت شعر ایران

index.png
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زهرا فعله گری_انتشارات حوزه مشق

شب رازیست میان چشمهای تو کره رنگین چرخان ؛ گرد جهان است , در آسمان نیلگون چشمهای تو زحل و دایره یخی دورش از جنس نور روشنایی میدهد به جهان درون من آن هم از جنس ماه و میتاباند به قلبم تا ستاره هایش بدرخشد در روحم و ابرهایش سقفی باشد برای مژگانم تا من هر روز بیشتر از دیروز در اوج بودن کنار تو شادی و عشق را انتخاب کنم بداهه #زهرا_فعله گری         ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق   https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زهرا فعله گری _انتشارات حوزه مشق

✍️من در میان قلب تو از هر دلی فراترم وقتی که درگیر توام در عاشقی یکتا ترم احساس من وصل به توست،تا حال من بهتر شود آری طبیب من تویی،من نیز مبتلا ترم در کنج سینه ،قلب من ،هر دم برایت می زند در اوج غمهایت ببین از هرکس آشنا ترم وقتی که با من هستی و در من جوانه میزنی از هر زمان و هرکجا ،در پیش تو رها ترم ای عشق بی پروای من،باشی اگر در قلب من در کنار احساس تو ،هر لحظه من زیبا ترم #زهرا_فعله_گری           ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین...
قلم شما

اثری خواندنی از بانوی هنرمند زهرا فعله گری _نشر حوزه مشق

✍️من ازدرد بد مستی نمیترسم، من از صبح بدمستی  سخت میترسم!؟ من از، وجدان بیدار، از زبان سرخ گفتار، در این عالم هستی و راستی سخت میترسم؛! من از عریانی پندار خاموشی، از این همه نامردی و نامرادی های اندیشه ی بیمار، پشت این همه دیوار های سنگین سخت میترسم؛! از این درد و خشم غفلت، دیروز و امروز هایمان ، از سراب سرد تاریک ها نمیترسم؛ من از تغییر افکار پوسیده و جا مانده و کج مایه های دیندار و تاریخ بی سرانجام و از این زنده بگور ماندهای گفتار و عقل میترسم؛! من از، زندانی حصار تنگ وجدان...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زهرا فعله گری _انتشارات حوزه مشق

۱۴۰۱ با تمام خاطرات تلخ و شیرینش ثانیه به ثانیه به پایان می رسد کنار دوستان و عزیزانمان ، خاطره سازی شد برایمان و هر کدام  تجربه ای شد، خوب و یا بد گذشت و اکنون  نوروز رسیده ((یا مقلب القلوب و الابصار)) را می خوانم برای تندرستی و سلامتی و سعادت می خوانمش برای شفای بیماران ، روی تخت بیمارستان ((یا مدبرو الیل و النهار)) را می خوانم برای روزهای سختی که نه تابستانش و نه پائیز و زمستانی داشتیم چنان که پر بود از غم و ظلم ؛ صدایش می کنم، غم پایان یابد و خون ریختن تمام...