تازه های کتاب,قلم شما

حلماحاجوی نویسنده کتاب دوستان دشت_ انتشارات حوزه مشق

کتاب : دوستان دشت   نویسنده:حلما حاجوی   انتشارات بین المللی حوزه مشق     ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق   https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری حرفه ای کتاب همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام بدهید. ۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶ ۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹          ...
قلم شما

داستانی از هنرمند فرهیخته غلامعلی لطفی _انتشارات حوزه مشق

داستان رمز و راز   از مجموعه‌ی سفر به هیجده هزار عالم (فصل یک) سرآغاز ((خورشید  در اعماق استخر می‌درخشید. شفقی نورانی،از انعکاس آن استخررا روشن کرده بود. بالای سرمن هاله‌ای دوار می‌چرخید. چرخش نور دیگری  کف استخر نمایان شده بود‌. مقابل چشمانم  از آن خورشید غرق شده هاله‌ای  نقره‌ای براق مانند شعله‌های آتش زبانه می‌کشید. موج‌های کوچک هاله‌های نورانی را می‌لرزاند. آب نور مهتابی های سقف را می‌شکست. اطرافم را رقص نور زیبایی فرا گرفته بود.در عمق استخر شناور ایستاده بودم. هیچ دردی در تنم احساس نمی‌کردم. مغزم هنوز حالی اش نشده بود. که غرق شدم . چرخه ی...
قلم شما

برگزاری پویش بهترین شعر ،داستان و دلنوشته توسط انتشارات حوزه مشق

انتشارات بین المللی حوزه مشق و گروه بزرگ کشف استعداد برتر پویش (بهترین شعر،دلنوشته،داستان کوتاه)برگزار می کند. به گزارش روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق، این مجموعه این پویش را راه اندازی کرده تا بهترین شعر، داستان،داستان کوتاه سال ۱۴۰۲ از نگاه اهالی فرهنگ و هنر مشخص شود. بر اساس متن فراخوان، شرکت کنندگان در این پویش داستان کوتاه، دلنوشته و شعری که امسال از شاعران و نویسندگان حال حاضر کشور شنیده اید یا خوانده اید را معرفی خواهند کرد و به این نکته اشاره می کنند که چه شعری و از کدام شاعر یا نویسنده از نظر آنها...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند صبا جعفری_نشر حوزه مشق

تقلب   زنگ خونه خورده بود . اومدم وسایل هام رو جمع کنم و برم که نازنین گفت :«مریم یه دقیقه صبر میکنی» گفتم :«زود باش » با عصبانیت گفت :« ای بابا یک دقیقه صبر کن » نازنین منتظر ماند تا کلاس خالی بشه بعد زبونش رو گاز گرفت و گفت :«مریم یادت هست هفته قبل امتحان داشتیم بعد من به تو تقلب رسوندم » گفتم :«وای ، حالا تو هم هی اینو بگو یکی می فهمه  بدبخت میشویم » نازنین :«خب حالا موضوع این هست فردا امتحان علوم داریم » گفتم :«خب ....» گفت :« خب منم هیچی...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زهرا زینل پور_نشر حوزه مشق

دنیا دنیا و نگین دو دوست بسیار صمیمی که ازدوران کارشناسی باهم بودند هر دو همیشه شاگرد ممتاز کلاس بودند؛ هردو با امتیاز معدل وارد مقطع کارشناسی ارشد شده بودند. اول مهر بود و اولین کلاس آنها؛وارد کلاس شدند کمی دیر رسیده بودند و بامعذرت خواهی نشستند و بعد از مدتی متوجه شدند که همکلاسی هایشان سه پسر و یک دختر هستند و کلا در کلاس 6 نفرند. بعد از اتمام کلاس استاد لیست را باز کرد و شروع به خواندن اسامی بدون مکث و پشت سر هم کرد:آرش افضلی-نگین اکبری-علی بابا زاده-فرهاد جهان خواه-رها رحیمی و دنیا صمدی ودر...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند پوران شادروز_نشر حوزه مشق

خاطره خوشبحالش چقدر راحت خوابیده این کوچولوی ما همینطور که نگاش میکنم یاد اون روز میوفتم منو شاهین تصمیم گرفتیم یه سفر چند روزه بریم اونم کجا استان زیبای لرستان -مژگان صبحونه رو توراه بخوریم که وقتمونو بیخود تلف نکنیم-نزدیک ظهر بود که به خرم آباد رسیدیم ناهارو خوردیم وتو شهر دور زدیم که وسط شهر یه قلعه دیدیم ورفتیم برای بازدید قلعه فلک االفالک قلعه ای با دوازده تابرج که از اون باال تمام شهر مشخص بود و بعد اون به سمت دریاچه کیو رفتیم یعنی کبود که هفت هکتار بود خیلی چشم انداز قشنگی داشت -شاهین امشبو اینجا...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته محمد قبله نما_نشر حوزه مشق

ننه سرما گرگینه مادر   صدای زوزه های گرگ از دور دست شنیده میشه ، خورشید خیلی وقته که طلوع کرده اهالی ده رفته رفته به خانه هایشان برمی گردند . در مدت دو و سه روز چنان برف سنگینی باریده که اهالی ده به سختی در ده تردد می کنند . کوچه های ده بعد از غروب خورشید بقدری تاریک میشوند که برای تردد از آنها باید با خود فانوسی حمل کرد. کوچه ها تاریکن....دکون ها بستن....خونه ها تاریکن.... اما در این تاریکی شب دکانی هنوز باز بود اما خبری از مشتری نبود ، نور ضعیفی جلوی دکانش را...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مهسا منصور زاده _نشر حوزه مشق

به نام ایزد منان صبح روز تابستانی ، از آن روزهایی که به شدت گرم و شرجی بود. ازخواب بیدارشدم. هنوز منگ بودم ، نگاهی به اطرافم کردم، بابی حوصلگی از تخت پایین آمدم . به حیاط رفتم، گل های باغچه از شدت گرما شبیه پیرمردی خموده پژمرده شده بودند . گرما و شرجی بیداد می کرد. آبی به صورتم زدم شاید خواب از سرم بپرد. از گرمای زیاد نتوانستم درحیاط دوام بیاورم. برگشتم. مادر سفره صبحانه را چیده بود. عه مهسا جان بیدارشدی؟ چطور بیرون رفتی که من ندیدمت ؟ با لبخند گفتم :« از کنارت رد شدم. از...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته علی اکبر نور علی_نشر حوزه مشق

سفر   ازنزدیک ترین ایستگاه به خونه اش تا باغ ملی بایدسه تااتوبوس عوض می کرد.یه پالتوی پاگون دار آمریکایی تنش بود که به تنش گشاد بود وتوی جیبهاش کلی خرت وپرت گذاشته بود.ازبرجستگی وقلمبه گی جیبهاش مشخص بودخیلی چیزهاروچپونده توشون اماچه چیزایی رو،خدامی دونست.هواسرد بود.خیلی سرد.زمستونای تهران مخصوصا تو روزایی که شبش برف اومده باشه خیلی تاب بُره لاکردار.بادهم که ازشمال بیاد سوزِبرف کوههای البرز رو باخودش میاره سمت پایین ووضع بدترمی شه.تونمیری تاعمق استخون آدم به گِزگِز میفته از زورِسرما. فیض الله نگهبان باغ ملی بود.با حقوق بازنشستگیِ راه آهن اموراتش نمی گذشت اونم بادو تاپسر بزرگ و...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زینب نبی لو شیری_نشر حوزه مشق

ساعت جیبی   عارف: پری میدونستی قشنگ ترین تولد بود که تو برام جشن گرفتی؟ پری شمع رو کیک و روشن کرد و گرفت جلوی صورت عارف ! بله میدونم حالا لوس نشو! شمعت و فوت کن آقای قاضی تا صد سال زنده باشی. تا اومد فوت کنه پری دستش و گرفت: وایسا وایسا آرزو کن قبلش، چشات و ببند اول باید آرزو کنی بعد شمع هارو فوت کن. عارف که از هیجان پری خنده اش گرفته بود، چشماش و بست وگفت : خب آرزو کردم. الان میتونم فوت کنم خانم وکیل؟ پری با چشماش تایید کرد. تولدت مبارک باشه...