آثاری از بانوی هنرمند بهیه پیغمبری _نشر حوزه مشق
با انتظاری بی تاب و طولانی به تقویم نگاه میکنم پاییز است فصل دلدادگی پاییز است و پیدایت نمیکنم در این شهر در این دیاری که درختان ماتم زده اش در سبزی مکدرشان مهر و موم شده اند پنجره را غبار پوشانده و من ایستاده در باورهایم خوابم می بَرَد و تو مرا نشسته در تماشای غروب می بینی و چه غریبه و اشتباه می بینی مرا مثل همیشه ! اگر غفلت نبرده بود مرا دلم باران میخواست و یک چتر یک هوای پاکیزه مثل برگ نعنا خنک و معطر دلم بارانیم را میخواست و صدای قدم زدن اشتیاقِ تو...