اثری خواندنی از بانوی هنرمند اکرم عباس زاده_نشر حوزه مشق
پاییز آمده ... من هنوز لَمیده ام کنارِ تنهاییِ ساعت و پنجره و بغض های زخم خورده ، باز هم نمک گیرم می کنند . دلم گرفته ... از خودم از تو از این دقایقِ مسموم و آن کلاغِ غمگین که امروز هزار ساله می شود . دلم می خواهد به خیابان بروم ذهنم را مچاله کنم ؛ و بریزم زیر پایِ عابرانی که هِی یادشان می رود پاییز چندمین فصل سال است ! تو اوّلین کسی بودی که مِهر را باور کردی دیگر فرقی نمی کند که امروز آفتاب کمی زودتر غروب می کند یا نه پاییز آمده و...