اثری زیبا از بانوی هنرمند فرزانه جعفری _انتشارات حوزه مشق
آتشی بر جان ما افکنده یار گردم و سوزم همی، دل بیقرار ای که میبینی ز دور احوال دل عشق آتش میزند جان را هزار شبانگاهان که یادت همچو باران بر دلم جاریست دو چشم بی فروغم از غمت سرشارو بارانیست نگه بر ماه دارم من به عشق روی ماه تو اگر چه این نگاه من به رویت رو به ویرانیست زمستان است و عشقم یخ زده در سینهام یاران نظر بر آسمان دارم که تا شاید ببارد بر دلم باران به امید بهارم من، رسد آن نغمه از بلبل شکوفه بر درختانو بیاید فصل گلباران بهار آمد...