اثری از هنرمند فرهیخته اصغر رضایی گماری _انتشارات حوزه مشق
* وقتي توي دلش را خالي کردند با توپ پر آمد! * زندگي سگي، همه را گرگ کرده است. * پروانه نگاهم، گل وجودت را بهترين گل دنيا ميبيند! * قلب با سکوت، فرياد مرگ را به صدا در ميآورد! * با مرگ قلم، همه کاغذها کفنپوش ميشوند. * بعضيها تشت رُسواييشان به جاي بام از تُشک ميافتد! * زيرآب زدنهايت را که ديدم فهميدم، دوست داشتنت سرابي بيش نيست! * آدمهاي خشک مغز، هميشه سرشان زير آب ميرود! * براي بيرون آمدن از کوچه بنبست زندگياش از ديوار حاشا بالا رفت! * بدون دل دريايي، رسيدن به ساحل دوست...