اثری از ابوالفضل علی آبادی از شاعران انتشارات حوزه مشق
ای داد که میسوزم و فریاد رسی نیست این سینه پراز حسرت و راهِ نفسی نیست آزادیِ مشروطِ جهان حکمِ عذاب است این وسعت دنیا به نظر جز قفسی نیست از بس که نقاب از پیِ هم خورده به صورت هیچ آیِنه مشتاق به تصویر کسی نیست غارتگرِ دنیا همه را برده و انسان خوابیده و آگاه ز بانگ جرسی نیست تا مقصدِ آرامش ما راهه درازیست همراه که بسیار ولی همنفسی نیست دنیا به گمانِ همگان یک گل زیباست در چشم من اما که به جز خار و خسی نیست این رقصِ پر از شورِ اجل روح نوازست بوسیدنِ...